متولد ۱۳۷۰ هستم. لیسانس مدیریت و حقوق دارم و کارشناسی ارشد پژوهش هنر از دانشگاه تهران. ابتدا در رشته اتنوموزیکولوژی دانشگاه تهران قبول شدم و یک ترم هم خواندم، اما دیدم چیزی که من میخواهم نیست و تغییر رشته دادم به پژوهش هنر. موسیقی را از شش سالگی و با پیانو شروع کردم. اولین معلمم مادرم بود. بعد از پیانو، کلارینت کار کردم. از ده سالگی به مدت شش سال نزد آقای شهرام ابوعامری آموزش ویُلن دیدم و ردیفهای موسیقی ایرانی را کار کردم؛ مدتی هم نزد ایشان کارآموزی کردم و به شاگردانشان درس دادم. ادامه ویُلن کلاسیک را در تهران نزد پدرام فریوسفی و مازیار ظهیرالدینی درس گرفتم. کلارینت را هم در تهران نزد خانم سایوری شفیعی کار کردم؛ ایشان ایرانی-ژاپنی و نوازنده ارکستر سمفونیک هستند. محمدحسن پورمعین، از نوازندگان قدیمی ارکستر سمفونیک و استاد دانشگاه هم استاد دیگر من در ساز کلارینت بودند. خیلی خوششانس بودم که توانستم تئوری موسیقی را نزد زندهیاد مصطفی کمال پورتراب فرابگیرم. سلفژ را نزد حمیدرضا دیبازر و امیرحسین اسلامی کار کردم. در کلاسهای فلسفه بابک احمدی هم شرکت کردم؛ استادی که خیلی روی من اثر گذاشتند. من از ۱۶ سالگی هر هفته برای کلاسهای مختلف در زمینه موسیقی به تهران میروم. از دوم دبیرستان هر پنجشنبه با اتوبوس میرفتم در کلاس شرکت میکردم و دوباره با اتوبوس برمیگشتم تا صبح شنبه در مدرسه باشم. کلاسهای فلسفه هنر، دید من را به هنر و زندگی تغییر داد و باعث تولد دوباره من شد. در تألیف کتاب «فلسفه از نگاه ده زن» آقای احمدی خیلی به من کمک کردند. جرقۀ این کتاب از مقالهای با عنوان «چگونه زنان فیلسوف دیروز به تفکر امروز کمک کردند؟» شکل گرفت که در سایت یکی از دانشگاههای انگلستان خواندم. بعد از آن به پژوهش در این خصوص پرداختم درنهایت مقالهای نوشتم که زیربنای این کتاب شد.