ضیای رفعت

ضیای رفعت

احمد ضیای رفعت در سال 1345 خورشیدی در محلهای موسوم به باغچه ی مهتر مربوط ناحیه ی پنجم شهر هرات زاده شد. پیش از پرداختن به آموزش رسمی، کمتر از شش سال داشتندکه در مسجد نزد امام محل به آموزش دانش های دینی آغاز کردند. در همان کودکی علاوه بر فراگیری چندین کتاب در زمینهی فقه، با کلام جادویی حافظ و سعدي آشناشدند.
دوره ابتدایی آموزش های رسمی شانراتا صنف هفتم در مکتب ابتدایی انصاری شهر هرات به سر رساندند. خانواده شان در سال 1368 به دلیل بروز ناامنی های نگران کننده، به کابل کوچیدند. در این شهر شامل مکتب ابتدایی اسپین ادی شدند و پس از ختم دوره ابتدایی، دوره متوسطه ( صنف نهم) را در مکتب متوسطه کارته پروان و دوره لیسه را در مکتب حبیبيه به اتمام رساندند. در ليسه حبیبیه با تنی چند از نوخاستگان شعر و ادب، انجمن ادبی تاسیس کردند. این انجمن آن قدر مورد توجه قرارگرفت که لیسه های دیگری مثل: عایشه درانی، رابعه بلخی و سوریا نیز از ايشان خواستند که در ایجاد انجمن ادبی و برگزاری محفل های ادبی با آن ها همکاری کنیم. بدینگونه موفق شدند در این لیسه ها نیز انجمن های ادبی تاسیس كنند.
از پانزده سالگی به سرودن شعر شروع کردند. زمانی که متعلم صنف هشتم بودند، دیوان حافظ و تمام رباعی های خیام را حفظ کرده بودند.
اواخر سال 1364؛ یعنی پس از فراغت از صنف دوازدهم،‌ به ایران مهاجر شدند. قصدشان این بود که بتوانند با مجاهدان همکاری فرهنگی داشته باشند؛ ولی وقتی از نزدیک با آن ها نشستم، متوجه شدم که کمیته های مجاهدان چندان به کار های فرهنگی اهمیت قایل نیستند. به شغل آزاد رو آوردند. چون از کار فرهنگی با مجاهدان در مهاجرات مایوس شده بودند و ادامه شغل آزاد با طبيعت شان سازگار نبود و تشنه ادامه تحصیل بودند، ناچار در تابستان 1366 به کابل برگشتند. برای شامل شدن در دانشگاه باید نخست خدمت سربازی را سپری میکردند. به سربازی رفتند و پس از نزدیک به چهار سال خدمت، در سال 1370 وارد دانشکده ادبیات دانشگاه کابل شدند.
نخستین مجموعه شعرشان به "نام فریاد ناشنیده" با مقدمه استاد ارجمند واصف باختری در سال 1369 از سوی انجمن نویسندگان افغانستان نشر شد. "همان یوسف همان بازار"، "کنار خیابان"، "شعر کوچک درد بزرگ"، "بن بست" و اشتباه مشترک" از دیگر مجموعه های شعری شان است که تا اکنون نشر شده است.
در سال 1374 با تنی چند از دلسوزان ادبیات خواستند انجمن ادبی هرات را سروسامان دهند، همین که کمی سامان یافت، حسادت بعضی از به اصطلاح فرهنگیان وقت هرات را برانگیخت. کار را براي شان سخت کردند. ناچار دوباره به کابل رفتند.

کتاب های ضیای رفعت

رفتن رسیدن نیست


همرنگ خودت باش