میرزا جعفر خامنهای، یکی از افراد روشنفکر و آزادیخواه و مبارز آذربایجان که زبان فرانسوی را (پنهان از پدر متعصب خود،) آموخته و به ادبیات نوین ترکان عثمانی نیز آشنایی داشت، پیش از سال ۱۳۳۲ هجری قمری، در حدود سال ۱۲۹۲ شمسی از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرده و قطعههای بی امضاء با قافیهبندی جدید و بی سابقه و مضمونهای نسبتاً تازه انتشار میداد. جعفر خامنهای که میتوان او را اولین شاعر نوپرداز تاریخ ادبیات ایران دانست، سالها پیش از نیما یوشیج این اشعار را به سبک نو سروده و به قول روزنامه تجدد سد سدید محافظه کاری را در عالم ادبیات و شعر شکسته است.جعفر خامنهای پسر علیاکبر خامنهای از بازرگانان خوشنام تبریز بود. وی در سال ۱۳۰۴ ه.ق برابر با سال ۱۲۶۶ ه.خ در شهر تبریز به دنیا آمد و در آنجا تحصیل کرد. اشعار پرشور او در «حبلالمتین» و «چهرهنما» و «عصر جدید» و«شمس» و بعدها در «مجلهٔ دانشکده» منتشر میشد.جعفر خامنهای علاوه بر اینکه ادیب و شاعر بود، مشروطه خواه و مرد سیاست هم بوده به طوری که احمد کسروی در کتاب زندگانی من او را یکی از دوستان محمد خیابانی معرفی میکند و اضافه میکند که جعفر خامنهای بود که او را با محمد خیابانی آشنا کرده است: «یکی از دوستانی که پیدا کردم آقای میرزا محمدعلی صفوت و دیگری میرزا ابوالقاسم فیوضات، و دیگری میرزا جعفر آقا خامنهای میبود. در همان روز شادروان خیابانی که پس از بهم خوردن دارالشورا از تهران به قفقاز رفته بود به تبریز درآمد. به میانجیگری آقایان صفوت و خامنهای با او نیز آشنایی یافتم. اینان نیز گاهی به نشستهای ما آمدندی، بسیار شبها نیز در خانه علیاکبر آقا (پدر میرزا جعفر آقا) فراهم آمدیم، این یکی از بازرگانان بسیار نیکوکار تبریز میبود در تاریخ مشروطه یاد او کرده شده، میرزا جعفر آقا جوانی با دانش میبود که شعر نیز میسرود.حمد کسروی در تاریخ مشروطه هم از جعفر خامنهای به عنوان مترجم یاد کرده مینویسد: «به سال ۱۲۸۵ شمسی که مظفرالدین شاه مشروطه را داد دبستان را رواج بسیار یافته، کمتر شهری بود که یک یا دو دبستان یا بیشتر در آن نباشد دلبستگی مردم به اینها به جایی رسید که کار به قضاوت اندیشی رسید، و بسیاری از ایشان چنین پنداشتند که تنها چاره دردهای کشور همان دبستان است، و چون جوانانی از آن بیرون آیند همه درماندگیها از میان خواهد برخاست. هر زمان که جشنی میگرفتند آگهی از آن در روزنامهها مینوشتند، و شادمانیهای بی اندازه مینمودند و نویدها به خود میدادند به جایی رسید که احمد بیک آقایوف نویسنده روزنامه «حیات» قفقاز، که خود مردی دانشمند میبود و به کارهای ایران دلبستگی نشان میداد به زبان آمد و خامه این اندیشه ایرانیان را باز نمود. (آن گفتار «حیات» را آقای جعفر خامنهای از ترکی ترجمه کرده و در یکی از شمارههای حبل المتین کلکته به چاپ رسیده است.» میرزا جعفر خامنهای با روزنامههای مردمی و ضد استبدادی همکاری نزدیکی داشت و با سرودن اشعار افشاگرانه و با چاپ و نشر آنها در جراید آن روز مستبدین را به شدت میکوبید