کتاب «مزاح بی پایان» اثر «دیوید فاستر والاس» در آیندهای نزدیک و خیالی رقم می خورد، به همین خاطر بسیاری از رویدادهای تاریخی که داستان به آن اشاره می کند، واقعی نیستند، اگرچه در برخی موارد، رویدادهایی مشابه از زمان انتشار کتاب تاکنون در دنیای واقعیت اتفاق افتاده است. یکی از مهمترین نمونه ها از «پیشبینیِ» آینده توسط «والاس»، شکلگیری تماس تصویری است، که در دنیای کتاب، «ویدیوفونی» نامیده می شود. همچنین می توان گفت تصویر ارائه شده در کتاب «مزاح بی پایان» از «تِلِپیوتِرها» و اشتیاق وسواسگونه به سرگرمی های گوناگون، بیشبینی دقیقی از زمانهی کنونی است. رمان گهگاه به رویدادهایی «تاریخی» اشاره می کند که دربردارندهی افرادی واقعی هستند، اما در واقعیت رقم نخوردهاند.
رمانی که بیش از سایرین با کتاب «مزاح بی پایان» مقایسه شده، کتاب «رنگینکمان جاذبه» اثر «تامس پینچن» است که علاوه بر گستردگی، درازا، ساختار پیرنگ دایرهوار، و راویان متعدد، به تِم هایی مشابه همچون تکنولوژی، سطوح گوناگون فرهنگ، اراده آزاد، رابطه جنسی، و مخدرها و داروها می پردازد. کتابی که هم بر «رنگینکمان جاذبه» و هم «مزاح بی پایان» تأثیرگذار واقع شد، رمان «اولیس» اثر «جیمز جویس» است که مسیر را برای داستان های طولانی، دشوار، و تجربی در اوایل قرن بیستم هموار کرد.
اثر دیگری که مانند رمان «مزاح بی پایان» به نقش مخدر و سرگرمی بر جامعه می پردازد، کتاب «دنیای قشنگ نو» اثر «آلدوس هاکسلی» است، اگرچه می توان گفت «هاکسلی» موضعی آشکارتر و اخلاقگرایانهتر را نسبت به این مسائل اتخاذ می کند، در حالی که «والاس» هنگام پرداخت به این موضوعات، با ابهام بیشتری می نویسد. نویسندگان معاصر بسیار زیادی از کتاب «مزاح بی پایان» تأثیر پذیرفتهاند، از جمله «جاناتان فرنزن»، «زیدی اسمیت»، «دِیو اِگِرز»، و غیره. نام کتاب «مزاح بی پایان» به سطری از کتاب «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر» اشاره دارد که در آن، «هملت» یکی از دلقک های دربار را که اکنون از دنیا رفته است، مردِ «مزاح های بی پایان» می نامد.
من در اینجا هستم. سه چهره آن سوی میز کنفرانس درخشان از نور تارعنکبوتیِ ظهرِ «آریزونا» بر فراز کت های اسپرتِ تابستانی سبک و کراوات های گرهنازک، مستقر شدهاند. این سه تا مدیر هستند—مدیر امور پذیرش، امور دانشگاهی، امور ورزشی. نمی دانم کدام به کدام است. فکر می کنم قیافهای خنثی دارم، شاید حتی دلنشین، هرچند بهم یاد دادهاند محض محکمکاری خنثی بمانم و هر چیزی که به نظر خودم لبخند یا قیافهی دلنشین می آید، به کار نگیرم. حواسم را جمع کردهام که پاهایم را با دقت روی هم بیندازم، قوزک بر زانو، دست هایم چفت هم، روی شلوار نخیام. انگشت هایم به شکل ردیفِ تکرارشوندهای از چیزی که به چشمِ من شبیه به ضربدر است، در هم قفل شدهاند.—از کتاب «شوخی بی پایان» اثر «دیوید فاستر والاس»
تب رقابت
کتاب «مزاح بی پایان» در آیندهای نزدیک رقم می خورد که در آن، گرایش های معاصر به رقابت، شهرت، و موفقیت به شکلی اغراق شده—گاهی اوقات بهگونهای سوررئال—به تصویر کشیده می شود. فرهنگ در دنیای رمان به چیزی توجه ندارد به جز استعداد، نبوغ، و شهرت؛ این موضوع به شکل آشکار در «آکادمی تنیس اِنفیلد» (یکی از محیط های اصلی داستان) به چشم می خورد.
کاراکترها به دنبال رسیدن به موفقیت هستند و استعدادهای دیگران باعث شگفتیشان می شود، با این حال، رمان با حفظ اتمسفر تاریک خود، استعداد، نبوغ، و شهرت را دربردارندهی پیامدهای منفیِ بیشتری از پیامدهای مثبت آن به تصویر می کشد: استعداد و شهرت در دنیای رمان به خوشحالی و خوشبختی نمی انجامد بلکه در حقیقت، معمولا زندگی صاحبان خود را نابود می کند. با این وجود، رمان همچنین به این نکته می پردازد که ایستادگی کامل در مقابل میل و اشتیاق به استعداد و شهرت، ممکن نیست. این نکته، نوعی «تله» را به وجود می آورد که در آن، استعداد، نبوغ، و شهرت باعث رنج و بدبختی می شوند—اما نبودِ آن ها نیز همچنین رنج و بدبختی را به همراه می آورد.
سکوت من در پاسخ به سکوتِ منتظر آن ها، فضای اتاق را پر می کند، دریچهی کولر منقطع می رقصد و ذرات غبار و پرزِ کت های اسپرت را در نور اُریبِ پنجره می چرخاند، هوای بالای میز شبیه به هوای پرتلألؤِ لیوانی است تازه پر شده از آب گازدار. مربی، با تهلهجهای که نه بریتانیایی است و نه استرالیایی، برای «چ.ت.» توضیح می دهد که کل فرآیند بررسی درخواست، که معمولا تشریفاتی بیش نیست، احتمالا اینطور تصدیق می شود که بگذاریم متقاضی خودش حرف هایش را بزند. مدیر وسطی و مدیر راستی خم شدهاند طرف هم تا جلسهی فوری تشکیل دهند، خیمهای ساختهاند از پوست و مو.—از کتاب «شوخی بی پایان» اثر «دیوید فاستر والاس»
اعتیاد فراگیر
در داستان «مزاح بی پایان»، اعتیاد، بیماری روانی، و خودکشی، جنبه هایی نامعمول یا غیرعادی از زندگی افرادی اندک نیستند، بلکه در عوض، همه جا به چشم می خورند: به نظر می رسد که تمام کاراکترهای مهم در رمان با گونهای از اعتیاد یا بیماری روانی دست به گریبان هستند. به علاوه، در حالی که برخی کاراکترها به موادی اعتیاد دارند که مخاطبین به شکل معمول آن را عامل اعتیاد در نظر می گیرند (مانند مخدرها و الکل)، برخی دیگر به چیزهای انتزاعیتر مانند سرگرمی، یا حتی حریم خصوصی و پنهانکاری اعتیاد دارند.
رمان، جهانی در آینده را به تصویر می کشد که اعتیاد در آن، بیش از آن که مشکلی مشخص و نیازمند به درمان باشد، راهی برای گذراندن زندگی است. اعتیاد به مخدر و الکل، از این رو، نقطهای کانونی در دنیای کتاب «مزاح بی پایان» جلوه می کند؛ جهان رمان، به گونهای ساکنین خود را به سوءمصرف مخدر و الکل تشویق می کند که به نظر می رسد انگار کاراکترها محکوم به تجربهی اعتیاد هستند. اگرچه مسائل مربوط به اعتیاد، بیماری روانی، و خودکشی در داستان اغلب با طنزی تلخ مورد توجه قرار می گیرد، اما نگرش کلی رمان درنهایت، نگرشی بدبینانه، تاریک، و مالیخولیایی است.
اغراق در واقعیت
دنیایی که رمان «مزاح بی پایان» به تصویر می کشد، از بسیاری جهات شبیه به واقعیت کنونی به نظر می رسد، اما همچنین نسخهای اغراق شده و سوررئال از این واقعیت است. این نکته به شکل خاص در مورد شرکت ها و قدرتِ «پادآرمانیِ» آن ها در رمان نمود دارد. در حالی که بسیاری از رمان های «علمی تخیلی»، تصاویری را از پادآرمانشهرهای ساخته شده توسط شرکت های بزرگ ارائه می کنند، رمان «مزاح بی پایان» خود را از این روایت های مشابه متمایز می کند چون پادآرمانشهری که به تصویر می کشد، شباهت و نزدیکی زیادی با دنیایی دارد که مخاطبین واقعا در آن ساکن هستند. رمان از این دنیای خیالی و جایگزین استفاده می کند تا نشان دهد که شرایط حاکم بر زمانهی خود در دنیای واقعی، شرایطی پادآرمانشهری ساخته شده توسط شرکت های بزرگ است، حتی اگر کاملا و دقیقا شبیه به دنیای درون رمان نباشد.
روش دیگری که رمان «مزاح بی پایان» به واسطهی آن واقعیت را پادآرمانشهری ساخته شده توسط شرکت های بزرگ به تصویر می کشد، از طریق کاوش در تکنولوژی است. کتاب «مزاح بی پایان» در سال 1996 به انتشار رسید، اگرچه «دیوید فاستر والاس» نوشتن آن را از یک دهه پیش آغاز کرده بود. به همین خاطر، داستان در زمانی نوشته شد که اینترنت و سایر تکنولوژی های ارتباطی و رسانهای به سرعت در حال توسعه بودند اما هنوز در وضعیتی بسیار متفاوت از وضعیت کنونی قرار داشتند. «والاس» نوعی مقاومت نسبت به مصرفگرایی در تکنولوژی را به تصویر می کشد که در سراسر رمان به چشم می خورد.