هاروکی موراکامی، نویسنده ی شهیر ژاپنی، در دهه 70 زندگی خود همچنان بسیار پر مشغله و پر کار است. موراکامی تا به حال بیش از 30 کتاب نوشته، چندین و چند جایزه ی معتبر را از آن خود کرده و آثارش به 50 زبان مختلف ترجمه شده است. او را همچنین می توان محبوب ترین نویسنده ی حال حاضر دنیا—حداقل در میان رمان نویسان مطرح کنونی—برشمرد.
موراکامی، اصلاً نویسنده ی عصا قورت داده ای نیست که به خاطر آثار ادبی اش مورد احترام باشد بلکه شخصیتی بسیار دوست داشتنی و متواضع است. مخاطبین با هیجان، لذت و برقراری ارتباطی صمیمی نسبت به آثار موراکامی واکنش نشان می دهند، انگار که این آثار، نامه هایی از یک دوست قدیمی هستند. شاید هم آثار او دقیقاً همین باشند. در این مقاله، نه دلیل برای به آغوش کشیدن رمان های بامزه، عجیب، تأثیرگذار، سوررئال و آرامش بخش هاروکی موراکامی آورده شده است.
چگونگی نویسنده شدن موراکامی
هاروکی موراکامی هیچ وقت آرزوی تبدیل شدن به نویسنده ای جهانی و شناخته شده را در سر نمی پروراند. ماجرا کاملاً برعکس هم بود چرا که او در جوانی، نه چندان کوشا و از کار، فراری بود. اما این موضوع در سال 1978 و در خلال یک مسابقه ی بیسبال در توکیو عوض شد. تیم یاکولت سوالوز در مقابل هیروشیما کارپ بازی می کرد و بازیکنی آمریکایی به نام دیو هیلتون برای زدن ضربه به توپ آماده می شد. هیلتون ضربه ی فوق العاده خوبی به توپ زد و در همین لحظه، جرقه ای الهام گونه در ذهن هاروکی شکل گرفت: من می توانم یک رمان بنویسم! او همان شب شروع به نوشتن کرد. نتیجه ی این اتفاق، رمان «به آواز باد گوش بسپار» شد که سال بعد انتشار یافت و جایزه ی نویسندگان جدید گونزو را از آن خود کرد.
آثار اولیه ی موراکامی
موراکامی در سال 1949 در شهر کیوتو به دنیا آمد. او در سال 1964، در شهر کوبی با درامری به نام آرت بلیکی ملاقات کرد و از همان زمان، دلباخته ی موسیقی جاز شد. موراکامی به توکیو نقل مکان کرد، در دانشگاه واسدا حضور یافت، ازدواج کرد و از چندین دوره ی تحصیلی بدون مدرک هم بیرون آمد. او در سال 1974 از خانواده و دوستانش مقداری پول قرض گرفت تا یک کلوب جاز به اسم «پیتر کت» باز کند. چرا؟ خیلی ساده است. او به موسیقی جاز و گربه ها عشق می ورزید و نام گربه ی خودش هم پیتر بود. هاروکی به همراه همسرش، یوکو، این کلوب را به مدت هفت سال اداره کردند. کلوب او در ابتدا در حومه ی شهر بود اما بعد از آن به محله ای در مرکز توکیو منتقل شد. آن ها در روز، قهوه سرو می کردند و شب ها، غذا و نوشیدنی می فروختند. گروه های جاز همیشه اجرای زنده در کلوب داشتند. موراکامی اکثر کارها—شستن ظرف ها، هماهنگ کردن با گروه های موسیقی، تمیز کردن زمین، درست کردن نوشیدنی ها، بیرون کردن مزاحمان و ...—را خودش انجام می داد. یوکو و هاروکی، خودشان دکور و تزئینات کلوب را درست می کردند و بیشتر هم از تصاویر گربه ها استفاده می کردند. موراکامی در زمان استراحت خود، در گوشه ای از کلوب می نشست و می نوشت. دو رمان اول او به همین شکل به وجود آمدند. جای تعجبی نیست که کتاب هایش، پر هستند از ارجاعات بی شمار به گربه ها، کلوب ها و البته موسیقی جاز. «پیتر کت»، تجارت موفقی بود اما این زوج درنهایت کلوب را تعطیل کردند تا هاروکی بتواند زمان بیشتری را به نوشتن اختصاص دهد.
فرهنگ ژاپنی
موراکامی مانند بسیاری از مردم ژاپن، عاشق و شیفته ی فرهنگ عامه ی آمریکا است. در حقیقت، برخی از منتقدین او اعتقاد دارند که موراکامی به اندازه ی کافی، «ژاپنی» نیست. در آثار او، ارجاعات زیادی از موسیقی کلاسیک یافت می شود اما بیشتر بخش های کتاب های موراکامی را اشاراتی به موسیقی راک، خرده داستان های کارآگاهی، فیلم ها، بیسبال، جاز و اسامی برندهای غذا، نوشیدنی و لباس شکل می دهد. قهرمان داستان های موراکامی تقریباً همیشه انسانی ساکت، بی شیله پیله، منزوی و تنها است که با اشخاصی مثل باب دیلن و جانی واکر وقت می گذراند. این دست از آدم های معروف در آثار موراکامی نقش تزئینی ندارند بلکه شخصیت هایی تأثیرگذار در داستان هستند. نام رمان دوم موراکامی، «پینبال، ۱۹۷۳» است. می بینید که موراکامی به جای استفاده از اسم های دهن پر کنی چون «پروا»، «زندگی» یا «خدا»، از «پینبال» در عنوان اثر خود استفاده کرده چرا که او، داستان هایش را با مفاهیم ثقیل و انتزاعی آغاز نمی کند.
موراکامی، مفاهیمی چون شکوه، لذت، افسوس، بیگانگی و هیجان را در زندگی روزمره و اشیایی عادی چون کتاب، ترانه و یا یک کاسه ی پر از رشته از فرنگی پیدا می کند و داستان خود را با استفاده از این چیزهای ساده، از آخر به اول می سازد.
طرفدار دوآتشه
موراکامی هیچ ابایی از تعریف و تمجید از نویسندگان مورد علاقه اش ندارد. وبسایت شخصی این نویسنده، از ریموند چندلر، کرت ونه گات و ریچارد براتیگان به عنوان افرادی نام برده که بیشترین تأثیر را بر موراکامی داشته اند. اما او اصلاً طرفداری منفعل نیست. موراکامی با اشتیاق فراوان، علاقه ی خود به داستان های آمریکایی را با مخاطبین ژاپنی سهیم می شود. او، مترجمی پرکار و فعال است و کارهای زیادی را از نویسندگانی چون سلینجر، ریموند کارور، فیتزجرالد، جان ایروینگ، تیم اوبراین، ترومن کاپوتی و بسیاری دیگر ترجمه کرده است. گفتنی است که موراکامی در سال 2006، بالاخره کاری که همیشه آرزوی انجامش را داشت را تمام کرد و کتاب «گتسبی بزرگ» را به ژاپنی برگرداند.
سبک منحصر به فرد موراکامی
داستان های موراکامی، لحنی عجیب اما متمایز دارند. او، استاد به وجود آوردن حال و هوایی به خصوص است و از همان صفحه ی اول تا آخرین کلمه ی داستان، این کار را با تسلطی کم نظیر انجام می دهد. حسی از فقدان، غم و فاجعه ای قریب الوقوع در آثارش وجود دارد که همیشه با احساسی از امید به رهایی، تلطیف و متعادل می شود. مخاطب در آثار او، با خشونت و مرگ مواجه می شود اما همچنین، مأمن هایی چون چاه های خالی، آسانسورهای جادویی و خانه های ساکت و پر از غذا در داستان هایش وجود دارند که می توان برای فرار از مشکلات به آن ها پناه برد. در داستان های او همچنین، طنزی آن چنان نامحسوس و ظریفی وجود دارد که گاهی اوقات به سختی می توان جای دقیق آن را در متن مشخص کرد. موراکامی خیلی ساده داستان را آغاز می کند و پله پله آن را گسترده تر می سازد. او به مخاطب، فردی عادی را نشان می دهد که زندگی کاملاً نرمالی دارد. زندگی روتین برای این شخصیت، هم کسالت آور است و هم آرامش بخش. با این حال، موراکامی این گونه فعالیت ها و اشیای معمولی را با ژرفای متافیزیکی تلفیق می کند، به گونه ای که آن ها تبدیل به دروازه هایی برای ورود به دنیاهای دیگر می شوند.
دنیاهای موازی
بیشتر آثار موراکامی به گونه ای هستند که انگار دو کتاب مجزا در یک جلد در کنار هم قرار داده شده اند؛ بدین صورت که دو داستان به ظاهر متفاوت در کتاب روایت می شوند و با پیشروی هر دو داستان، نقاط مشترک بین آن ها بیشتر و بیشتر شده و درنهایت در نقطه ای به هم می رسند. موراکامی از این روش در بسیاری از کارهایش همچون «کافکا در ساحل» و «وقایعنگاری پرنده کوکی» استفاده کرده است. طرفداران دیوید میچل، خالق رمان اطلس ابر ، با این تکنیک آشنا هستند. میچل، تأثیرات بسیاری همچون روایت های چندگانه و ترکیب رئالیسم و فانتزی را از موراکامی گرفته است.
تنوع آثار
موراکامی، خود را محدود به نوع و ژانری به خصوص نمی کند. داستان های بسیار متنوعی در لیست آثار او به چشم می خورد: یک داستان تاریخی 600 صفحه ای درباره ی چاه های جادویی و گربه های گمشده (وقایعنگاری پرنده کوکی)، داستان های عاشقانه ی ساده (جنگل نروژی، دلدار اسپوتنیک)، داستانی با گوسفندی اسرارآمیز (شکار گوسفند وحشی)، آثاری غیرداستانی درباره ی حمله ی شیمیایی با گاز سارین و آثاری مربوط به موسیقی و به خصوص جاز.
انسانی متفاوت
موراکامی، آدمی متواضع و بی شیله پیله است. او از موسیقی، ورزش و خواندن داستان های جنایی لذت می برد و معمولاً با سایر نویسندگان، دم خور نمی شود؛ اگر چه با ریموند کارور، رابطه ی دوستانه ای داشت که با مرگ این نویسنده ی آمریکایی، این دوستی هم به پایان رسید. موراکامی از نظر حرفه ای هم فوق العاده موفق بوده است چرا که میلیون ها نسخه از آثار او در ژاپن و کشورهای دیگر به فروش رفته و جوایز معتبر بی شماری همچون جایزه ی تانیزاکی، جایزه ی بهترین داستان فانتزی جهان، جایزه ی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه ی فرانتس کافکا و ... را از آن خود کرده است.
گفتنی است که او در سال 2011 مبلغ صد هزار دلاری جایزه ی کاتالونیا را به قربانیان حادثه ی اتمی فوکوشیما تقدیم کرد. موراکامی، از دانشگاه های تافتس، پرینستون و لیژ، دیپلم افتخار دریافت کرده و در سال 2015، در لیست تأثیرگذارترین افراد جهان قرار گرفته است. از داستان های او برای خلق نمایشنامه، فیلم و حتی بازی ویدیویی اقتباس صورت گرفته است. موراکامی، خود را به جای هنرمند، یک کارگر می داند. او هرروز صبح، ساعت 4 از خواب بیدار می شود و حداقل به مدت 5 ساعت می نویسد. سپس، پیاده روی و شنا می کند و شب هم ساعت 9 می خوابد. در ضمن، در این روتین هیچ وقت تغییری ایجاد نمی شود.
3 رمانی که بیشترین تأثیر را بر موراکامی داشته اند
خواب گران اثر ریموند چندلر
موراکامی بارها از تأثیر این کتاب معمایی بر نوشته های خود سخن گفته است. فیلیپ مارلو، قهرمان این کتاب، با شخصیت آرام و با اعتماد به نفس خود، تجسم داستان های نوآر و کارآگاهی آمریکایی است. مارلو، مردی باهوش است که قوانین اخلاقی مختص به خود را دارد. به وضوح می توان تأثیرات ریموند چندلر را در آثار موراکامی—زنان اغواگر و مردان جبرگرای داستان های او—مشاهده کرد. موراکامی در محاصبه ای با گاردین از علاقه ی وافر خود به شخصیت اصلی کتاب «خواب گران» پرده برداشت و گفت:
ممکن است مارلو برای آمریکایی ها شخصیتی خیالی باشد اما برای من کاملاً زنده و واقعی است.
گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد
موراکامی به عنوان عاشق و شیفته ی ادبیات آمریکا، چاره ای جز دوست داشتن کتاب «گتسبی بزرگ» ندارد! ذکر نام این کتاب اصلاً تعجب برانگیز نیست و در حقیقت، این اثر، کتاب مورد علاقه ی موراکامی در میان تمامی کتاب ها است. همان طور که در چند خط بالاتر هم اشاره شد، او این رمان را به ژاپنی برگردانده است. تأثیر گتسبی را می توان در جای جای کتاب های موراکامی مشاهده کرد و معادل و مشابه شخصیت های این اثر کلاسیک در داستان های موراکامی به وفور به چشم می خورد. «گتسبی بزرگ» به گونه ای، چکیده ی همه ی عواملی است که باعث شده هاروکی موراکامی عاشق داستان های آمریکایی شود. خودِ موراکامی را می توان با شخصیت گتسبی مقایسه کرد، از این منظر که او همیشه بیشترین تلاش خود را می کند تا با بهره گیری، و نه تقلید، از تجارب گذشته به چیزی که واقعاً در طلب آن است، دست یابد.
ناتور دشت اثر جی. دی .سلینجر
ناتور دشت، اثر آمریکایی و کلاسیک دیگری است که در این فهرست جای می گیرد. موراکامی، این کتاب را هم ترجمه کرده و بسیار به آن علاقه مند است. این علاقه مندی و تأثیر را می توان به وضوح در کتاب «کافکا در ساحل» مشاهده کرد. ناتور دشت، پسری جوان و تنها را در مرکز خود دارد که در نیویورک دهه ی 1950 میلادی در خیابان ها پرسه می زند؛ زنان همچنین در پیشبرد داستان این اثر، نقش عمده ای ایفا می کنند. قهرمان های مرد موراکامی اغلب در مواجهه با زنان، بسیار منفعلانه عمل می کنند و کنترل رفتار خود را از دست می دهند و می توان گفت که همه ی آن ها، اندکی از شخصیت گتسبی و هولدن کالفیلد—قهرمان رمان ناتور دشت—را در DNAی خود دارند.