بسیاری از افراد، «گیلین فلین» را به عنوان نویسنده ی کتاب «دختر گمشده» (Gone Girl) می شناسند. البته این موضوع با توجه به موفقیت جهانی این رمان و همچنین، فیلم ساخته شده از روی آن به کارگردانی «دیوید فینچر»، اصلا تعجب برانگیز نیست؛ فیلمی که در سال 2014 عرضه شد و انواع و اقسام جوایز را از آن خود کرد. به جز طرفداران دوآتشه ی گیلین فلین و علاقه مندان به کتاب های معمایی و جنایی، به نظر می رسد که رمان اول این نویسنده ی آمریکایی، کتاب «چیزهای تیز»، در مقایسه با کتاب «دختر گمشده» به حاشیه رانده شده است.
در داستان رمان «چیزهای تیز»، کامیل پریکر، خبرنگاری در شیکاگو است که مأموریت می یابد تا در شهر زادگاهش، «ویندگپ» در ایالت میزوری، ماجرای دو جنایتی را پوشش دهد که احتمالا به هم مرتبط هستند. دختری جوان به نام «ناتالی کین»، گمشده است در حالی که شهر همچنان در حال سوگواری برای مرگ دختری دیگر به نام «آن نش» است که سال گذشته به قتل رسید.
کامیل همزمان با تلاش برای تهیه ی گزارش از این دو جنایت، مجبور می شود تا با گذشته ی خودش نیز رو به رو شود و بسیاری از خاطراتی را که سعی کرده بود از یاد ببرد، دوباره تجربه کند؛ خاطراتی مثل مشکلاتش در رابطه با آسیب زدن به خودش و رابطه ی نه چندان سالمی که با مادرش داشته است.
«رفتم سمت آشپزخانه و کشو کارد و چنگال ها، فقط می خواستم نگاهی به کاردهایی بیندازم که روزگاری با تیزی آن ها، روی خودم نوشته بودم. این بار نمی خواستم خودم را برش بزنم، فقط می خواستم کمی آز آن فشار بُرنده را به یاد بیاورم. حالا می توانستم تیزی نوک کارد را حس کنم که به آرامی بر سر انگشتانم فشار می آورد؛ فشار ظریفی که درست قبل از لحظه ی بریدن، حس می کنی.» —از متن کتاب
کتاب «چیزهای تیز»، داستانی سریع و پرپیچ و خم دارد که مخاطبین را در مسیری بسیار بسیار تاریک با خود همراه می کند. کاراکترهای رنج کشیده و عناصر تاریک در طرح داستانی، باعث به وجود آمدن اتمسفری سنگین می شوند اما داستان خوشبختانه در این فضا گیر نمی افتد، بلکه در عوض، بلافاصله اتفاق هیجان انگیز بعدی را رو می کند و خود را از یکنواختی نجات می دهد.
کشمکش های درونی کامیل و رابطه ی این شخصیت با اطرافیانش، نقش مهمی در پیشروی داستان ایفا می کنند. او، کاراکتری بسیار پیچیده است و داستان، به شکلی آهسته و البته تاریک، از ویژگی های شخصیتی او پرده برمی دارد. در واقع کامیل پریکر، از کاراکترهای الکلی و افسرده ای که در بسیاری از رمان های معمایی می بینیم، شخصیتی بسیار غنی تر دارد.
حل شدن معمای نهایی، ممکن است برای برخی شوکه کننده باشد و برای بعضی دیگر نه، اما داستان بیشتر بر چگونگی رسیدن کامیل به نقطه ی پایانی تمرکز دارد و در حفظ متداوم جذابیت و تعلیق خود، کاملا موفق عمل می کند. گیلین فلین سعی کرده داستان را با نثری بنویسد که هدفش، بیشتر انجام وظیفه ی اصلی خود یعنی روایت داستان است و لحنی نسبتا ساده دارد.
رمان در مقایسه با سریال
فیلمنامه ی سریال «چیزهای تیز» یا Sharp Objects، با همکاری خود گیلین فلین به وجود آمده، بنابراین جای تعجب نیست که سریال، به جز چند استثنا، کاملا به طرح داستانی کتاب وفادار می ماند. همانطور که گفته شد، استثناهایی نیز وجود دارند. به عنوان مثال، یکی از قسمت های سریال «چیزهای تیز» به «روز کالهون» اختصاص دارد که در کتاب، به عنوان یک تعطیلی محلی در شهر توصیف شده و تنها در بخشی از یک پاراگراف به آن پرداخته می شود. نمونه ای دیگر، دوست کامیل در دوره ی ترک اعتیاد است که تنها در سریال ساخته شده توسط HBO وجود دارد.
«من فقط می دانم که بریدن باعث می شد احساس امنیت کنم. عایق بود. افکار و کلمات، جایی ثبت می شدند که بتوانم ببینمشان و ردشان را بزنم. خلاصه، دیوانه وارش این که حقیقت، گزنده، روی پوستم بود.» —از متن کتاب
رمان «چیزهای تیز»، داستانی تأثیرگذار، تاریک و پر از تعلیق است که مخاطبین را در جهان خود غرق می کند. افکار و عواطف شخصیت ها در این داستان معمایی، به شکلی هیجان انگیز مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند که بدون تردید، جذابیت داستان را دو چندان می کند. این رمان برای علاقه مندان به داستان های معمایی، اثری کاملا راضی کننده خواهد بود و با اتمسفر جذاب و پیچ و خم های داستانی خود، مخاطبین را وادار به پیشروی در داستان خواهد کرد.