رمان اولی که مانند اثر موفق یک نویسنده ی حرفه ای کارکشته به نظر می رسد.
یک تریلر روانشناسانه ی فوق العاده خواندنی.
داستانی تشویش آور و در عین حال، هیجان انگیز.
وقتی هول می کنم، این کلمه ها را، با صدای بلند، به خودم می گویم. من اینجا هستم. معمولا احساس حضور ندارم. گویی همین حالاست که همراه باد گرمی محو شوم، باد مرا با خود ببرد و برای همیشه ناپدید کند و حتی تکه ناخنی هم از من به جا نگذارد. روزهایی هست که با این فکر از درون گرم می شوم و روزهایی هم باعث می شود یخ کنم.
گمانم دلیل این احساس بی وزنی ناشی از این ا ست که بسیار کم درباره ی گذشته ی خودم می دانم. یا حداقل حرف روانکاوهای توی بیمارستان این بود. خیلی وقت است که از تلاش برای شناختن پدرم دست کشیده ام، وقتی تلاش می کنم او را تصور کنم، تصویری عام از «پدر» در ذهنم شکل می گیرد. نمی توانم با جزئیات درباره اش فکر کنم. مثلا نمی توانم تصور کنم که برای خرید بیرون رفته باشد یا صبح ها، مشغول نوشیدن یک فنجان قهوه است یا عصرها از سر کار برمی گردد. ممکن است روزی دختری را ببینم که شبیه من باشد؟
وقتی بچه بودم تلاش می کردم بین خودم و مادرم شباهتی پیدا کنم؛ مثلا چیزی که ثابت کند من بچه ی او هستم. وقتی حواسش به من نبود، چهره اش را بررسی می کردم. قاب عکس های اتاقش را کش می رفتم و تلاش می کردم به خودم ثابت کنم چشم های او را دارم. یا شاید شباهت در چهره نبود؛ شاید ساق پایم شبیه ساق پای او بود یا مثلا انحنای گردنم!»
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
سریال های که از ادبیات داستانی اقتباس شده اند و زندگی جدیدی را به آثار ادبی بخشیده اند.
فیلم ها و داستان ها دو رسانه ی متفاوت از هم هستند که هر کدام، نقاط قوت و ضعف مختص به خود را در زمینه های مختلف دارند
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
کتاب «چیزهای تیز»، داستانی سریع و پرپیچ و خم دارد که مخاطبین را در مسیری بسیار بسیار تاریک با خود همراه می کند.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
داستان هیجان نداشت و توصیفات و تشبیهها عالی بود در پایان هم غافلگیری داشت در کل خوب بود
به نظرم از موارد استثنا بود که سریال بهتر از کتابه!
اتفاقا کتاب خیلی بهتر و کاملتر بود🙂 چون خیلی از قسمتای مهم کتاب، تو سریال حذف شده بود
کتاب خوبی بود ولی انتظار همچین پایانی نداشتم حقیقتا درکل اگه به این سبک علاقه دارید حتما بخونیدش
این کتابو تازه تموم کردم.توصیفاتش به حدی دقیق بود که من به عنوان یه ادم معمولی کاملا تونستم با یه بیمار روان پریش همذات پنداری و درکش کنم👌(برعکس خیلی کتابها اینجوری نبود که من به عنوان یه سوم شخص شخصیت رو نظاره کنم).فقط اینکه کتاب تاریک و تلخی بود جوری که بعد خوندنش علاوه بر لذتی که از خوندن یه کتاب خوب داشتم،تلخی داستان تا چند روز محسوس و باهام همراه بود.به نظرم این کتاب کاملا ارزش خوندن داره.
مزخرفترین کتابی که تا حالا خواندم...
به نظر من که دختر گم شده خیلیییی قشنگتر و مهیجتر بود. خود داستان کشش زیادی نداشت فقط پایان کتاب یک غافلگیری دار.
خیلی جالب بود . اول کتابشو بخونید و بعد سریالشو ببینید . خیلی خوب بودن
کتاب عالی بود گیلین فلین فوق العاده قلم خوبی داره و ترجمه هم خوبه. یک سریال هم توسط شبکه اچ.بی.او برای این کتاب شده که اتفاقا سریال خوبی از آب در آومده. جز یک نکته این که پایان سریال با کتاب فرق میکنه در واقع پایان کتاب خیلی غم انگیزه اما سریال اینطور نیست (وارد جزئیات نمیشم) در کل اگه طرفداره آثار جنایی/روان شناسی هستید چیزهای تیز بسیار عالیه.
یکبار خوندنش خالی از لطف نیست. آخرش خوب تموم شد ولی دختر گمشده بهتر بود!
یک داستان عالی با یک پایان غافلگیرکننده!
سلام. اگه یه کتاب خفن توی ژانر جنایی میخوایین مطمئنا از این کتاب لذت خواهید برد🙃
خیلی ناراحتم که اول سریالش رو دیدم.. همیشه ترجیح میدم اول کتاب بخونم بعد فیلم یا سریالی که ازش ساختن رو... داستانش واقعا جذابه!
سلام. آیا پایان داستان کتاب مانند سریال است، همانجا به اتمام میرسد؟
یه کتاب جنایی روانشناختی که شخصیت هاش دچار مشکلات روانی هستند و به صورت اول شخص از دید کمیل روایت میشه. یه مینی سریال هم از این کتاب ساخته شده که خود گیلین فلین روی کل پروژه نظارت داشته