کاملا مراقب هانیبال لکتر باش. دکتر شیلتون، رئیس بیمارستان روانی، تمام روش های فیزیکی تو را که برای سر و کله زدن با لکتر از آن استفاده می کنی، زیر نظر خواهد گرفت. از این مسأله غافل نباش، به هیچ دلیلی یک ذره هم از آن غفلت نکن... اگر لکتر با تو حرف بزند، در درجه ی اول سعی می کند چیزهایی درباره ی تو بداند و این کارش به کنجکاوی ماری شبیه است که به لانه ی پرنده ای نگاه می کند. ما هر دو می دانیم که تو مجبوری دیر یا زود دیدار و گفت وگویی با او داشته باشی و در این حال، او سعی می کند درباره ی تو اطلاعاتی کسب کند که البته لازم نیست چیزی به او بگویی.
هیچ چیز به اندازه ی تنهایی ما را آسیب پذیر نمی کند، به جز طمع.
چیزی برای من اتفاق نیفتاد، افسر استارلینگ. من اتفاق افتادم. تو نمی توانی من را در مجموعه ای از تأثیرات وارده بر دیگران خلاصه کنی.