(Adam N. Danquah)یک روانشناس بالینی در Pennine Care NHS Foundation Trust است که در بخش مراقبت های ثانویه بهداشت روان بزرگسالان در محدوده سنی بزرگسالان با مشکلات پیچیده و طولانی مدت سلامت روان کار می کند. او یکی از بنیانگذاران و سردبیر مجله بین المللی سلامت روان غنا است. یاوک مدرس ارشد روانشناسی بالینی در دانشگاه منچستر است. او علاقه خاصی به نظریه دلبستگی، روانکاوی و روش شناسی کیفی دارد. بهعنوان سرپرست برنامه برای تحقیقات کیفی و معاون مدیر علمی، متعهد به یادگیری و ایجاد چارچوبهایی برای دانشآموزان است که به بهترین شکل توسعه آنها را تسهیل میکند.
این راهنمای فرهیخته اما در دسترس برای «دلبستگی در عمل بالینی» کتابی است که من - و بدون شک دیگر درمانگران دلبستگی - مدتهاست منتظر آن بوده ایم.
این کتاب ویرایش شده صداهای پیشرو متنوعی را از زمینه های روانشناسی بالینی، روانپزشکی و روان درمانی در زمینه حاصلخیز نظریه و تحقیق دلبستگی گرد هم می آورد.
تجارب تحولی عالیه ای که ویژگی آن ها آشفتگی در دلبستگی و/ یا تجربه های تروماتیک است منجر به تحول مدل های کاری درونی می شوند که ممکن است خیلی بیش از حد ضعیف، بیش از حد انعطاف ناپذیر و آشفته باشند. نتیجه آن به وجود آمدن مشکلاتی در تامل بر خود، تنظیم عاطفی و درک حالت های ذهنی خود و دیگران است. روان درمانی فرصتی برای تجارب دلبستگی اصلاحی فراهم می آورد که پتانسیل سازگار کردن دوباره رفتارهای مرتبط با دلبستگی، تقویت تنظیم هیجانی و در نتیجه، به روز رسانی مدل های کارکرد درونی را در پی دارد. طی درمان، هدف درمانگر ایجاد روایت منسجم در بیمار با مشارکت خود اوست، که موجب بهینه سازی تحولات خودتاملی می شود؛ به علاوه، به دنبال ایجاد باورها و ارزیابی های جایگزین مفید و ایجاد روش های مقابله ای و رفتارهای بین فردی سازگارانه است. درمانگر، برای پایه ریزی این فرایند، اتحاد درمانی را به دقت برقرار می کند و پایگاه و پناهگاهی ایمن برای بیمار فراهم می آورد تا در موضوعات و مشکلات دشوار کاوش کند؛ به همین علت، بر چگونگی برقراری روابط کنش بین فردی تاکید بسیار شده است. این کنش، در قالب رفتار بیرونی و بازنمایی های درونی بیمار، در بستر رابطه درمانی هویدا می شود. سیگل (1999) پنج مولفه اساسی را برای مراقبانی که دلبستگی ایمن در کودکان خود ایجاد می کند برمی شمرد: مشارکت، گفت و گوی تاملی، ترمیم، روایت منسجم، ارتباط هیجانی. ما بر این باوریم که این مولفه ها، در درمان افراد مبتلا به روان پریشی نیز، مولفه هایی اساسی به شمار می آیند.