در بخشی از کتاب «ضد روشنگری» می خوانید: «خوشمان بیاید یا نه، غرب امروز (و نه صرفا غرب) میراث آن چیزی است که در انگلیسی با نام روشنگری شناخته می شود. بسیاری از ارزش ها، رویه ها و نهادهای تمدن امروز ما، ریشه در قرن هجدهمی دارند که به آزادسازی یک قابلیت عظیم انسانی کمک کرد، که تعیین کننده ی شکل و جهت گیری جهانی است که امروز در آن زندگی می کنیم. از این رو، این ادعای میشل فوکو که روشنگری، "دست کم تا حدی، تعیین کننده ی ماهیت، افکار، و افعال امروز ما است"، فراتر از یک بحث جدلی است. ارزیابی این میراث به مراتب دشوارتر از تأیید صرف گستره و اهمیت آن است. از یک سو، روشنگری در بسیاری جهات "یک جهش بزرگ" بود که منجر به رشد بی سابقه ی اکتشافات و برنامه های علمی، اصلاحات سیاسی، آزادی اجتماعی و توانمندی فردی شد. با توجه به تاریخ طولانی شکنجه ها و جنگ های مذهبی در غرب پیش از روشنگری و نیز افراط گری های بنیادگرایانه ی بسیار شایع در زمانه ی ما، میراث رواداری مذهبی آن رهاوردی گران بها بوده است. ایمان روشنگری به قابلیت علم مدرن برای ارتقای دانش - و لذا قدرت - انسان، تا حد بسیار زیادی محال ترین رویاهای فیلوزوف های بسیار خوش بین را توجیه می کند. از سوی دیگر، تجربه ی قرن بیستم به جنبه ی تاریک دانش چنان پرتوی افکند که می توانست بسیاری از مدافعان قرن هجدهمی روشنگری را به وحشت اندازد. افزایش آزادی و تحرک، گسترش سطح سواد، کاهش مرگ ومیر کودکان، افزایش طول عمر انسان، و کاهش بیماری های جسمانی از طریق پزشکی مدرن، با فرسایش بالقوه فاجعه بار محیط زیست، کاهش منابع حیاتی و تجدیدناپذیر طبیعی، ظهور تسلیحات هسته ای، شیمیایی و بیولوژیکی، و قابلیت های ویران گر مهندسی ژنتیک همراه بوده است. این توان بالقوه ی ویران گر، که در اختیار انسان تشنه ی قدرت، شقاوت، سفاهت و نفرت قرار گرفته است، امروزه در حال رشد و گسترش است. علاوه براین، با این که افزایش آزادی وجدان فردی و بیان عقاید مذهبی و پویایی و حق تعیین سرنوشت - که روشنگری به تسهیل آن ها کمک کرد - بسیاری از ریشه های سنتی ستیزها را از بنیاد برکنده است، اما توأمان موجب رویش ریشه های دیگری شده است. امروزه، بسیاری بر این باورند که اگر سود و زیان زندگی در یک تمدن روشنی یافته را - البته اگر واقعا بتوانیم تمدنمان را چنین بنامیم - سبک سنگین کنیم، آن گاه دیگر نخواهیم توانست که این خوش بینی ساده انگارانه را، که جزئی از پیکره ی روشنگری بوده است، تأیید کنیم. اما از نظر برخی دیگر، که تعدادشان روزبه روز بیشتر می شود، این سبک سنگین کردن بی تردید به نفع خوانش عمیقا خوش بینانه - و ای بسا آخرالزمانی - از سیر تاریخ بشر از قرن هجدهم تاکنون خواهد بود.»