کتاب تله ی پیشرفت

A Short History of Progress
(پژوهشی در زمینه ی زیست محیطی فروپاشی تمدن های باستانی)
کد کتاب : 19760
مترجم :
شابک : 978-6220105398
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 202
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

برنده جایزه انجمن فروشندگان کتاب کانادا لیبریس سال 2005

برنده جایزه ملی بریتیش کلمبیا سال 2005

معرفی کتاب تله ی پیشرفت اثر رونالد رایت

میگویند هر بار تکرار تاریخ، به بهای گزاف تری اتفاق می افتد. قرن بیستم، عصر پیشرفت بی سابقه انسان در بستر علم و صنعت، فشار و آسیب هایی غیر قابل اغماض به عواملی که خود تمدن و زندگی آفرین هستند، وارد کرده است. این امر موجب مطرح کردن سوالی اساسی در قرن بیست و یکم شده است که چه مدت دیگر این فرایند میتواند ادامه داشته باشد؟ رونالد رایت،تحلیل بسیار آگاهانه و هوشمندانه ای را در پاسخ به این سوال ارائه میدهد. او در این بررسی قانع کننده نشان میدهد که تاریخ همواره پاسخ ما را در برداشته است؛ فارغ از اینکه انسان به آن توجه کند یا نه. کتاب"تله پیشرفت" چرخه پیشرفت انسانیت و انحلال آن را از انسان نئاندرتال گرفته تا سومریان و امپراطوری روم، تحلیل میکند. آزمایشی ده هزار ساله که افسار آن را رها کرده ایم و وقت آن رسیده است که آن را کنترل کنیم. رایت در کتاب خود اذعان میدارد که تنها با درک درست و در نهایت شکستن الگوهای پیشرفت و فاجعه هایی که انسانیت در طول تاریخ از زمان عصر حجر، آنها را تکرار کرده است میتوان از آغاز عصر جدید تاریکی جلوگیری کرد. رایت نشان میدهد که چگونه فرهنگ ها و تمدن های مختلف در طول تاریخ، سقوط و پایان خود را،به معنای حقیقی کلمه، با دست خود و در واقع با تولید بیش از حد نوآوری، همان چیزی که در ابتدای امر ابزار پیشرفتشان بود، رقم زده اند.

"تله پیشرفت"، کتابی درخشان است؛ تاملی عمیق بر تکبری که در مرکز پیشرفت انسان است و تله هایی که ممکن است هنوز برای اجتناب از آنها وقت داشته باشیم.

کتاب تله ی پیشرفت

رونالد رایت
رونالد رایت (Ronald Wright) (زاده 1948 ، لندن ، انگلستان) یک نویسنده کانادایی است که کتابهای سفر، تاریخ و داستان نگاری را نوشت. داستان نویسی او شامل کتاب پرفروش Stolen Continents، برنده جایزه گوردون مونتادور و برگزیده به عنوان کتاب سال توسط The Independent و Sunday Times است. اولین رمان وی با عنوان "یک عاشقانه علمی"، برنده جایزه دیوید Higham در سال 1997 برای داستانی شد و کتاب های سال توسط گلوب و میل، ساندی تایمز و نیویورک تایمز انتخاب شد.
قسمت هایی از کتاب تله ی پیشرفت (لذت متن)
نقاش و نویسنده ی فرانسوی پل گوگن که به گفته ی بسیاری دیوانه و بدخو بود و آشنایی با او خطر داشت، از کارهای داروین و سایر دانشمندان به شدت دچار سرگیجه ی کیهان شناختی شد. او در دهه ی ۱۸۹۰، گریزان از پاریس، از خانواده و از شغل کارگزاری بورس سهام، برای نقاشی از دختران بومی ( و هم بستری با آنان ) به مناطق استوایی رفت. او مانند بسیاری از جان های آشفته، با وجود تلاش های بسیار و روی آوردن به الکل و تریاک، نتوانست از خویشتن خویش بگریزد. در پس بی قراری او اشتیاقی شدید برای یافتن چیزی نهفته بود که او آن را « وحشی » ، مرد ( یا زن ) نخستین، می خواند، انسانیت به شکل خام آن، گوهر دست نیافتنی نوع انسان. این جست وجو سرانجام او را به تاهیتی و دیگر جزایر دریای جنوب کشانید، جایی که زیر پای صلیب و پرچم سه رنگ فرانسه، رگه هایی از دنیای دست نخورده، گمراه نشده از نگاه او، هنوز دوام آورده بود. در ۱۸۹۷، یک کشتی پستی در تاهیتی لنگر انداخت و خبر ناگواری آورد: فرزند محبوب گوگن، الین، از بیماری عفونت و ورم ریه ناگهان درگذشته بود. این هنرمند، از پس ماه ها ناخوشی، فقر و میل به خودکشی از فرط نومیدی، بر ماتم خود با خلق نقاشی بزرگی مهار زد که در طرح اولیه بیش تر یک نقاشی دیواری بود تا نقاشی بر بوم. او، همان گونه که در عصر ویکتوریایی رایج بود، در آن نقاشی خواستار پاسخ های جدیدی به معمای هستی شد. گوگن این عنوان، عنوانی ساده اما عمیق، را به صورت برجسته بر تصویر نقش زد: « از کجا می آییم؟ چه هستیم؟ به کجا می رویم؟ » این اثر چشم اندازی است گسترده از پیکره هایی اسرار آمیز در میان صحنه ای که می تواند باغستان های تاهیتی بی خدا، یا باغ بهشت نافرمان باشد: نیایش کنندگان و خدایان، پرندگان، بزی در حال استراحت، الاهه ای شگرف با حالتی بزرگوارانه و با دستانی برافراشته که به نظر می رسد به فراسو اشاره دارد؛ پیکره ای در مرکز نقاشی در حال میوه چینی، یک حوا، مادر نوع انسان، نه شهوت زده ای معصوم مانند دیگر زنان نقاشی های گوگن، بلکه عفریته ای چروکیده با چشمانی شرربار، الهام گرفته از یک مومیایی در کشور پرو. پیکره ای دیگر با شگفتی به یک زوج انسان می نگرد که آن گونه که هنرمند نوشت: « جرئت دارند به سرنوشت شان بیندیشند. »