در سال ۱۹۸۷ بنیاد هنری دیا، یکی از نهادهای حامی هنر معاصر در نیویورک، شروع به برگزاری سلسله نشستهایی کرد که به مباحثی انتقادی پیرامون مضامین فرهنگی اختصاص داشتند و تدارک و سازماندهی آنها را هل فاستر منتقد هنر آمریکایی و از ویراستاران مجلهی اکتبر به عهده داشت. گفتارهای ارائه شده در این نشستها بعد از پیادهسازی و ویرایش در قالب مجموعه مجلداتی تحت عنوان مباحثی در فرهنگ معاصر منتشر شدند که کتاب حاضر دومین مجلد از این سلسله مباحث است. متنهای این کتاب برگرفته از سخنرانیهایی است که در همایشی به تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۸۸ در بنیاد دیا برگزار شد. این همایش بر محور مسئلهی بینایی و سازوکار و عوامل موثر بر تجربهی بصری شکل گرفته بود و برخی از متفکران و پژوهشگرانی که هر کدام به طریقی درگیر مطالعات تصویر بودند در آن شرکت داشتند. بحثهای در گرفته در این همایش زمینهساز طرح مسائل نوظهوری شد که بعدتر ذیل عنوان کلی «مطالعات فرهنگ بصری» صورت بندی و دنبال شدند. حوزهای که با عطف توجه به کارکردها و دلالتهای تجربه بصری و حول مفاهیمی همچون «بصریت» به بیان در می آمد. از همین همایش بنیاد دیا بود که واژهی «بصریت» به عنوان یک اصطلاح مشخص در ادبیات نظری پیرامون تصویر جا افتاد. همهی آثار دیگری که در زمینهی بصریت و فرهنگ بصری تألیف و گردآوری شدهاند و به انحاء مختلف به تعینات فرهنگی و زبانی تجربههای بصری و زمینههای فکری و تاریخی آنها میپردازند پس از این کتاب حاضر منتشر شده اند. از این جهت همایش فوق را میتوان آغازگر پژوهشها و تأملاتی دانست که جایگاه نسبتا استوار و تثبیت شدهای را برای این نوع مطالعه در چارچوب علوم انسانی فراهم کردهاند. مجموعهی مطالعات بصری به متون نظریای اختصاص یافته که طی چند دهه ی اخیر، به ویژه با مطرح شدن (چرخش تصویری) یا (چرخش شمایلی)، پیرامون مسائل و مقولاتی چون تصویر، بازنمایی، تجربی و ادراک بصری، رابطه ی بینایی و قدرت، رابطه ی متن و تصویر، سوژه ی مشاهده گرو دلالت ها و کارکردهای اجتماعی آنها نوشته شده اند. مطالعات بصری از این حیث به پژوهش هایی میان رشته ای نظر داد که از تعادل میان حوزه های متنوعی مانند تاریخ هنر، زیبایی شناسی، فلسفه، روان کاوی، نظریه ی فیلم، نظریه ی عکاسی، و مطالعات رسانه حاصل شده اند. این شیوه ی مطالعه در عین حال مستلزم عبور از شی محوری تاریخ هنر و تاکید و ارزشگذاری انحصاریاش بر تصویر به عنوان یک ابژهی زیبایی شناختی است. در اینجا علاوه بر کارکردهای سیاسی و اجتماعی تصویر، خودکردار دیدن و مشاهده نیز در مقام یک پدیده ی تاریخی و به عنوان یکی از عوامل سازندهی مشخصههای فرهنگی مورد توجه قرار می گیرد. و با توجه به نحوه ی ساخت اجتماعی امر بصری و متقابلا قرار میگیرد. به این ترتیب امید می رود که این حوزهی مطالعه، با تکیه بر چنین محتوای پر دامنه و چند جانبهای، بتواند هم به کار هنرجویایی بیاید که در قالب انواع رسانهها و انواع کردارهای دیداری درگیر فرایند تولید بصریاند و هم برای آن دسته از پژوهشگران حوزهی علوم انسانی مفید باشد که ممکن است به طریق مختلف به مطالعهی وجوهی از مسئلهی تصویر، نگاه و ادراک بصری اشغال داشته باشد.