اگر کسی مرا ببیند و بگوید کتاب مرا دیده و خوانده، خیلی ذوق می کنم ولی اگر کسی بگوید نقاشی مرا دیده و خوشش آمده، خیلی قلقلکم نمی دهد. من نقاش هستم اما هرچه زمان می گذرد به قلمرو نوشتن بیشتر عشق می ورزم. نوشتن خیلی برایم جالب است. علتش هم این است که در نقاشی انگاری یکی سرنیزه پشتم می گذارد تا علاقه هایش را به من تحمیل کند. یکی از آسیب شناسی های هنر تجسمی آن است که آدم ذره ذره تابع بازار می شود، البته خدا نکند من اینطوری بشوم. اما در نوشتن اینطوری نیست و قرار نیست این چیزی را که شما می نویسید، کسی بخرد. بنابراین در نوشتن آزادانه عمل می کنم و آن چیزهایی که ایده آلم بوده، می آورم.
کتاب تو آن نبودی که شفق را خونین آفرید