خانه ماتیاس در آخرین طبقه یک ساختمان بلند قرار داشت. او تنها بچه ای بود که در آن ساختمان زندگی می کرد. هر روز با عجله از بالا به حیاط ساختمان می آمد و گلهایی را که در آنجا کاشته بود نگاه می کرد. او بارها مارتین و اریک را دیده بود که با موتورسیکلت خود به آنجا می آمدند و نامه ها و بسته های خانواده ها را به آنها می دادند. زمانی که سرایدار ساختمان باغچه کوچک او را بیل کاری کرد و گلهای او را از بین برد، آن دو برادر دسته گل کوچکی به ماتیاس هدیه دادند و این شروع دوستی آنها بود. دوستی با آنها بتدریج ماتیاس را از تنهایی درآورد، بخصوص زمانی که آنها جیم جیم را به او هدیه دادند و… .
کتاب برادر بزرگ تر