برادران شیردل یک رمان تخیلی برای کودکان است که توسط آسترید لیندگرن نوشته شده است. این اثر در پاییز سال 1973 منتشر شد و به 46 زبان ترجمه شده است. بسیاری از مضامین آن برای ژانر کتاب کودکان به طور غیر معمول تاریک و سنگین است. بیماری ، مرگ ، استبداد ، خیانت و عصیان برخی از مضامین تاریکی است که داستان در خود جای داده است. مضامین سبک تر کتاب شامل عشق پلاتونی ، وفاداری ، امید ، شجاعت و صلح است.
شخصیت اصلی دو برادر هستند. جاناتان بزرگتر و کارل جوان تر. نام خانوادگی این دو برادر در ابتدا شیر بوده است ، اما عموما آنها با نام شیردل شناخته می شوند. در ننگیجالا ، سرزمینی در "روزهای آتش سوزی و قصه گویی" ، برادران ماجراهایی را تجربه می کنند. آنها به همراه یک گروه مقاومت ، مبارزه با موجودی شیطانی به نام تنگیل را رهبری می کنند ، که با کمک اژدهای ترسناک خود بر کاتلا حکومت می کند.
من به عنوان یک کودک آسترید لیندگرن را تحسین می کنم.
بزرگترین هدیه یک نویسنده این است که نوشته او باید برای همیشه در کنار خواننده بماند. این داستان اینگونه است.
آن قدر به او فکر کردم که دیگر سرم داشت می ترکید و می دانم که هیچ کس به اندازه من دلش برای کسی تنگ نشده است .
جزای کسی که این کار را بکند مرگ است . جزای کسی که ان کار را بکند مرگ است . تمام کاری که شما بلدید این است که دنبال دلیلی برای کشتن این و آن بگردید .
همه ی ما می ترسیم ولی بعضی وقت ها لازم است که آدم فکر چیزهای بعدش را نکند تا ترسش خود به خود بریزد .
این کشنده است که آدم فقط انتظار بکشد و انتظار بکشد
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
داستان یکم بچه گونه. ولی بعضی جاهاش خیلی قشنگ بود و همین باعث شد که تا آخر بخونمش.👍❤
صرفاً برای یه وقفه کوتاه بین کتابهای حجیم خوندمش و فکر میکردم یه داستان کودکانهی معمولیه... چقدر در اشتباه بودم! اصلا مثل یه معجزه بود! تو ۱۸ سالگی این قدر روی من تاثیر گذاشته و همش دارم فکر میکنم که اگر ۱۰-۱۱ سالگی اینو میخوندم چی میشد... فوق العاده زیبا و پر احساس بود. به نظرم هر کسی با هر سن و سالی باید این کتاب رو بخونه و این احساس ناب رو بچشه...
من تابستان ۶۴ که کودکی ۱۰ ساله بودم، این کتاب رو با ترجمهی اکبر گلرنگ از انتشارات مردمک خریدم. یادمه بارها و بارها خوندمش، سریالش هم از برنامهی کودک و نوجوان آن زمان پخش میشد؛ و بعد، میدانم پیراشکی کوچولو که روح خستهی تو همچون کبوتری سفیدی سرگشته میزند بال تا چون صفیری خواهد به قاب قلبم آرام گیرد، آرام ... هنوز هم این کتاب رو دارم.