کتاب نگاه من، سکوت تو رمانی ایرانی است که با فصل پاییز آغاز میشود. راوی از رسیدن پاییز و تابش نور ملایم خورشید، تغییر رنگ برگها و نمای زیبای دیگری از طبیعت آغاز میکند. او از شخصیتی به نام «مائده» میگوید؛ شخصیتی که بهگفتهٔ راوی، با وجود تغییر فصل، هیچ تغییری در او ایجاد نشده بود. مائده در مبارزه با بیماری بود و رنج بسیاری را تحمل میکرد. در ابتدای رمان، راوی میگوید که مائده در سکوت غمگینی به خواب رفته بود. یک لحظه باد پاییزی وزیدن گرفت، ابرهای تیره بهم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. با صدای برخورد قطرههای باران به شیشه، مائده از خواب بیدار شد. مائده زن رنجکشیدهای است که همسرش را درست زمانی که فرزند ۲سالهای داشت، از دست داد. او که به بیماری اماس و ناراحتی قلبی مبتلاست، پسرش «امیرحسین» را بهتنهایی و بهکمک ۲ خواهر و مادرش بزرگ کرده است. حالا امیرحسین دیپلمش را گرفته و در یک سوپرمارکت کار میکند. او که عاشق دختری به نام «ندا» است، با اصرار از مادرش میخواهد که به ازدواج آنها رضایت دهد. مائده، مادر او، بهخاطر بیماری توان حرکتکردن را از دست داده؛ بههمیندلیل از «فرشته»، خواهرش، کمک میخواهد تا دربارهٔ دختر موردعلاقهٔ پسرش تحقیق کند. فرشته در میان جستوجوهای خود، به دختری به نام «رویا» برمیخورد و پرده از راز یک عشق و دلدادگی چندینساله برداشته میشود. این اتفاقی است که سرنوشت همگی آنها را تغییر میدهد.
کتاب نگاه من سکوت تو