نزدیک تو می آیم، بوی بیابان می شنوم: به تو می رسم، تنها می شوم کنار تو تنهاتر شدم. از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است از من تا من، تو گسترده ای با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم از تو براه افتادم، به جلوه رنج رسیدم و با این همه ای شفاف مرا راهی از تو بدر نیست زمین باران را صدا می زند، من تو را
من ندانم که چرا می گویند، اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست و چرا در قعس هیچ کسی کرکس نیست؟ گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟ چشم ها را باید شست ... جور دیگر باید دید چتر ها را باید بست... زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست، با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.