رمان «فرشتهها بوی پرتقال میدهند» رمانی است که به دغدغهها و ماجراجوییهای نوجوانی به اسم دانیال در محلههای قدیمی شیراز میپردازد. رمان از سه فصل یا به قول خود نویسنده از سه معرکه تشکیل شده است. فصل اول: معرکه دلاویز، فرشته با بوی پرتقال. فصل دوم، معرکه دلربا: بابای آهوی من باش. فصل سوم، معرکه دلارام: خانه شبگردهای دوردست.
رمان در شیراز می گذرد. دانیال و خانوادهاش در همسایگی خانهای قدیمی زندگی میکنند. دراین خانه قدیمی که برخی آن را متعلق به دوران کریمخان زند میدانند زنی به اسم گلنسا هست که با استفاده از داروهای گیاهی به درمان بیماران شهر میپردازد. خانه قدیمی و نوع شغل این زن باعث شده که برخی از مردمان شهر تصور کنند او با دنیای جن سر و کار دارد.
نویسنده تلاش کرده در روایت این داستان از زبانی خاص استفاده کند که هم موزون باشد و هم آغشته به اصطلاحات و کلمات محلی.
رمان از زبان اول شخص روایت میشود. شروع داستان اینطور است که دانیال، راوی داستان قصد دارد به مسألهای پی ببرد که مدتهاست ذهن او را مشغول کرده. هر روز کسی بدون این که دیده شود کفترهایی را که به پای آنها کاغذهای رنگی بسته شده در خانه دانیال رها میکند. کنجکاوی دانیال برای پیدا کردن سرنخی از این ماجرا باعث میشود بسیاری از ابهاماتی که درباره همسایه قدیمیشان وجود دارد گرهگشایی شود.
کتاب فرشته با بوی پرتقال