برای اینکه بهتر با فاجعهای که شبهعلمِ این مرد در غرب به وجود آورد، میتونید مستند " قرن خود" ساخته آدام کرتیس رو ببینید، در این مستند خود شاگردان فروید اعتراف میکنند که فروید اشتباه میکرد و تفکر این مرد فرهنگ غرب رو نابود کرد. حتما این مستند چهار قسمتی رو که اوضاع فرهنگی غرب؛ بخصوص آمریکا رو در صدسال قرن بیستم برسی میکنه ببینی.
کتاب را خواندم و بسیار لذت بردم. متن پرمحتوا و ترجمۀ عالی و فارسی؛ از همه مهمتر آشکارکردن آن روی زندگی فروید. تا به امروز کموبیش هرچه از فروید خوانده بودیم، در ستایش او بود. این کتاب نظرتان را دربارۀ فروید تغییر میدهد.
دوستان حتما به کتاب کشف ذهن نوشته والتر کوفمان جلد سوم مراجعه کنید
مطالب کتاب در کانال تلگرامی «پول، دروغ، توهم» کمی معرفی شده.
عجب کتاب مفصل و آموزندهایه. از تاریخ پزشکی و اوضاع اجتماعی و سیاسی اون دوران هم یک عالمه مطلب داره. چقدر این آدم متقلب و بیمار بوده. به اذعان خودش بیمارها را مشتی آشغال لقب داده! عقدههای شخصی خودش را به دروغ نتیجهٔ مطالعه پروندههای بیماران جا زده که اصلا همچین پروندهها و نتایجی وجود نداشته. خیالپردازیهای جنسی اش واقعا منزجرکننده بوده. شیفته زنا با محارم بوده. با پررویی به شاکردش گفته ناخوداگاه را دریاب تا جیب خودت را پر کنی و مریض را تیغ بزنی. ادم شش ماه کوکایین مصرف کنه، نمیشه به هیچ حرفش اعتماد کرد. حالا این پونزده سال مصرف کرده و شبها بعد از مصرف حرفهایی نوشته که حیرت آوره. تکلیف اون همه کتاب دروغ که قبلا چاپ شده و فروید را عالم و سالم نشون دادند چی میشه؟ چطور اینقدر دروغ حال به هم زن تحویل ما داده اند؟ خجالت اوره. شاگردها و دخترش ترجمههای اثارش را دستکاری کردن تا کسی به افتضاحاتش پی نبره! خودش یک پرونده تمام نشدنی از تقلبه!
خوش دارم بدانم چند نفر از دوستانی که این زیر به «نقد» فروید دست زدهاند و کمر به افشای حقیقت بستند خود آثار فروید را مطالعه کرده یا نگاهی به کتاب هایی انداختهاند که درمورد زندگی یا نظریه فروید نوشته شده و به قلم افرادی به کاغذ آمدهاند که ذرهای سواد روانکاوی و روانشناسی داشتهاند. دم از حقیقت میزنیم درحالی که ذرهای برای فهم آن تلاش نمیکنیم. بله فروید باید نقد شود، و این نقد بارها چه در دوران حیات او چه پس از مرگش انجام شده که تعدادی از آنها به درستی و توسط افراد صاحب نظر بوده که باعث پیشرفت علم روانشناسی و روانکاوی شدهاند. اما همانطور که گفته شد این نقد باید به نحوی درست و توسط افراد متخصص انجام شود. پول و زمان ارزشمند خود رو سر این کتاب تلف نکنید و برای افزایش فهمتون از دنیای نظری فروید، چه نظریات بنیادی و شگفتانگیز او و چه فرضیاتی که از زیر گیوتین نقدهای تخصصی سالم بیرون نیامدهاند، کتاب «فروید» اثر جاناتان لیر رو مطالعه کنید و هم در وقت و هزینه خود صرفه جویی کنید و هم بر سواد خود بیافزایید.
حالا چرا اینقدر مضطرب و هراسان؟ میخواهید وزارت ارشاد فرویدی تاسیس شود تا شما به خوانندگان فارسی بگویید کدام کتاب را درباره فروید بخوانند که بت بزرگ رسوا نشود؟ کتاب جاناتان لیر سال ۲۰۰۵ نوشتهشده و کتاب رودینسکو نیز فقط چاقسلامتی و نقد نرم برای پنهان کردن جلوههای ناخوشایند فروید است. این کتاب ویرایش ۲۰۲۰ است، با تمام اسناد جدید و حیرتآوری که مایه نگرانی «خیلیهاست». نکند نگرانیها بابت از رونق افتادن بازار صدها جلد کتاب قبلی در ستایش فروید است؟ نگرانی موجهی است! دوران تکرار کلیشهها و فرار از نقد محتوا تمام شده است. ولی نقد محتوای این کتاب حتی در غرب هم چندان راهی به جایی نبرده است، چون مطالبش موبهمو از منابع موثق و حتی نوشتههای خود فروید است!
حسین جان، آنچه شما بت بزرگ میخوانید سالهای سال است که در مجامع دانشگاهی و علمی کشور هدف حملههای بسیار قرار گرفته و به حق و ناحق نقدهای بسیاری به آن وارد شده که وارد کنندگان این نقدها از دنیای روانشناسی تا فلسفه و حتی علوم دینی گسترده بودهاند. پس روایت شما مبنی بر نگرانی و فرار از نقدها و پایبندی به کلیشهها درست نیست. اما تنها نگاهی به مجامع معتبر روانشناسی در دنیا بیاندازید. چه در عالم نظر و چه در عالم درمان کمتر رویکردی را میتوان یافت که به نحوی از نظریات روانکاوی (که مشخصا همان نظرات فروید نیستند اما همگی از ریشه آن هستند) سود و بهره نبرده باشند و حتی این تاثیر گذاری را در فلسفه و علوم شناختی میتوان یافت. کدام «منابع موثق» توان رد این تاثیرگذاریهای بزرگ علمی فروید را دارند؟
حسین جان از اونجا که خیلی استقبال کردی منم کتاب فروید: زندگیی برای زمانه ما رو بهت معرفی میکنم بری بخونی کلی حال کنی. ترجمم نشده هنوز تازه
خوش دارم بدانم چند نفر از دوستانی که این زیر به «نقد» فروید دست زدهاند و کمر به افشای حقیقت بستند خود آثار فروید را مطالعه کرده یا نگاهی به کتاب هایی انداختهاند که درمورد زندگی یا نظریه فروید نوشته شده و به قلم افرادی به کاغذ آمدهاند که ذرهای سواد روانکاوی و روانشناسی داشتهاند. دم از حقیقت میزنیم درحالی که ذرهای برای فهم آن تلاش نمیکنیم. بله فروید باید نقد شود، و این نقد بارها چه در دوران حیات او چه پس از مرگش انجام شده که تعدادی از آنها به درستی و توسط افراد صاحب نظر بوده که باعث پیشرفت علم روانشناسی و روانکاوی شدهاند. اما همانطور که گفته شد این نقد باید به نحوی درست و توسط افراد متخصص انجام شود. پول و زمان ارزشمند خود رو سر این کتاب تلف نکنید و برای افزایش فهمتون از دنیای نظری فروید، چه نظریات بنیادی و شگفتانگیز او و چه فرضیاتی که از زیر گیوتین نقدهای تخصصی سالم بیرون نیامدهاند، کتاب «فروید» اثر جاناتان لیر رو مطالعه کنید و هم در وقت و هزینه خود صرفه جویی کنید و هم بر سواد خود بیافزایید.
اهورای گرامی. سپاس از پاسخ شما. چند ایراد به حرفهای شما: آیا حقیقت اولویت دارد یا اشخاص و علاقه ما به آنها؟ آیا سلطه و نفوذ صدساله فروید بر حوزه رواندرمانی دلیل موجهی است که تا ابد نظریهها و روش او را درست بدانیم؟ آرای جالینوس و بقراط هم بیشتر از هزار سال بر پزشکی غرب حاکم بود، ولی وقتی فهمیدند خطاست، کنارش گذاشتند. اتفاقا بسیاری گفتهاند که متاثرشدن رواندرمانی از فروید و روانکاوی، مایه پسرفت و آسیب شدید بوده است. به عبارتی اثرپذیری رواندرمانی از فروید بیشتر مایه بیاعتباری و سطحی بودن آن است تا مایۀ اعتبارش. درباره نقد آثار فروید باید بگویم که آثار فارسی در نقد فروید به قدری کم است که تقریبا با هیچ برابری میکند. پایگاه دادههای کتابخانه ملی را ببینید و عبارت نقد فروید را هم در گوگل سرچ کنید. تقریبا هیچ. بیشترش را هم حوزویها انجام دادهاند و نه دانشگاهیان. از موضوع اصلی یعنی محتوای این کتاب هم منحرف شدید. این کتاب با سند و مدرک اثبات میکند که فروید چه کاستیهایی اخلاقی، روانی و ذهنی داشته است. به قدری جامع است که از این لحاظ نظیر ندارد. شواهدش هم یکی دو تا نیست. واقعا از شماره خارج است! کاملاً مستند و مستدل. آیا قبول ندارید؟ اگر جایی از کتاب بدون سند و استدلال حرف زده است، شما کل مواردش را در یک مقاله یا کتاب گردآوری کنید تا همه بدانند! کروز بیش از پنج دهه عمرش را صرف بررسی سابقه فروید و روانکاوی کرده و حدود یازده سال را هم به نگارش کتاب گذرانده! در جوانی هم شیفته فروید بوده ولی هرچه بیشتر پژوهش کرده، بیشتر به کاستیها پی برده. برای او حقیقت بیشتر اهمیت داشته تا آوازه فروید و رد پایش در رواندرمانی امروز.
فقط در یک کشور عقب مانده و جهان سوم پیش از ترجمه و نشر و معرفی و شناخت دقیق آرای یک اندیشمند نقدهای درجه سه و عوامانه درباب او را منتشر میکنند. این کتاب به یک درد میخورد البته؛ شناخت نیم رخ روانی کسانی مثل فردریک کروز (مدرس و متخصص ادبیات انگلیسی) که عمرشان را وقف لگد زدن به جنازه فروید میکنند. و حرف آخر: حرفهای این مرد معتاد هرزه و شیاد (به زعم مولف و مترجم) را صد سال است هزاران اندیشمند تلقین و تکرار میکنند و عالم و عامی نامش را میشناسند. گمان نمیکنم مولف و مترجم که بر منبر اخلاق نشسته اند را پس از مرگ جز خانواده و یکی دو تن یه یاد آورند و آنچه نوشته اند را جز چند تنی بخوانند و در یاد داشته باشند. اگر نتیجه اعتیاد به کوکایین بنای اندیشه کسی چون فروید شود، من حاضرم هزینه مصرف آن را تا آخر عمر برای این دوستان شخصا تقبل کنم، فقط به یک شرط؛ یک صفحه (فقط یک صفحه) مطلبی بنویسید که یک هفته بعد کسی جز خودتان بخواهد آن را بخواند. بقیه چیزها هم پیشکش! گوشه ای از نقد آقای علیرضا طهماسب به این کتاب
آخه برخلاف فروید هرکسی حاضر نیست حتی پول بهش بدهند، کوکایین مصرف کنه. کوکایین مغز را تباه میکنه! فکر کنم نویسنده این مطلب حتی سی ثانیه وقت نگذاشته سرچ کنه ببینه این آقای کروز از ۱۹۶۳ بسیار معروفه و چندین کتاب داره که قرنها خواهند ماند. راستی بعد از چاپ چند هزار کتاب و مقاله فارسی در پرستش و ستایش فروید، هنوز میگن افکارش ترجمه و تفسیر نشده؟ حالا که این اثر زیروروکننده باب میل بعضیها از جمله مترجمان آثار فروید نیست، گناه کبیره رخ داده؟ چون آقای مخاطب هم چند صفحه مطلب معروف ندارند و حتی نامشان دو دقیقه بعد در خاطر کسی نمیمونه، نباید به حرف و نقد ایشون اعتنا کرد؟ این کتاب در کنار کتاب ترجمه ایشون در دسترس هر جوینده حقیقت هست که بخونه و بفهمه این هیاهوها و وامصیبتاها از کجا آب میخوره.
به نظرم حتما باید این کتاب رو خوند، و نظرات مخالف و حقایق رو درباره زندگی فروید شنید.متاسفانه جامعه ما همیشه سعی در قدیس سازی انسانها داره بهتره همه حقایق رو درباره انسانها دانست و بعدا قضاوت کرد.الان وقتش شده که با دیر بازتری به مسائل نگاه کرد
کتابی است که باید خوانده شود! فروید و شخصیتش و کارهایش و نظریاتش در هالهای از داستانگویی و تقدسسازی پوشیده شده، و این کتاب که تماماً بر اساس مستندات محکم، همچون نامههای خود فروید، نوشته شده به خوبی این هاله را کنار میزند و واقعیتها را بازگو میکند. مانند هر کتاب دیگری که حقایق تاریخی (و نه اسطورهسازیها) را فاش و آشکار میکند، خواندن این کتاب برای خیلیها تلخ خواهد بود. ولی بعد از تلخی پاره شدن اوهامی که به خوردمان دادهاند، لاجرم شیرینی دانستن حقیقت و باتجربهتر شدن جایش خواهد نشست.
چقدر جای این کتاب خالی بود. بسیار کار تحقیقی ارزشمندی است.