او مربی دینی ما بود. هفته ای سه جلسه با او کلاس داشتیم. همه بچه ها مشتاق دیدارش بودند. وقتی وارد کلاس می شد با قیافه بشّاش و ظاهری آراسته به همه سلام می کرد. چند دقیقه اول کلاس با همه خوش و بش می کرد. همه منتظر بودیم تا درس شروع شود مباحث بسیار جذاب و آموزنده بود. برای غائبین کلاس پیامی می فرستاد و علت را جویا می شد. به هنگام تدریس به همه ما نگاه می کرد و توجه ما را به درس جلب می کرد.رفتارش به گونه ای بود که همگی احساس می کردیم او ما را دوست دارد و ما هم او را دوست داشتیم.