گربه ی چکمه پوش یکی از مشهورترین داستان های عامیانه است که به شکل های مختلف بازگو شده و یا در داستان های دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. در روزگاران گذشته پیرمرد آسیابانی بود که سه پسر داشت. بعد از مرگ پیرمرد، پسر اول، آسیاب پدر را برداشت تا با آن گندم های مردم را آسیاب کند. پسر دوم الاغ پدرشان را برداشت تا با آن آردها را جا به جا کند و برای مشتریان ببرد. به پسر کوچک تر گربه ای رسید که می توانست موش ها را شکار کند. پسر سوم از شرایط تقسیم اموال ناراحت شد و تصمیم گرفت تا به دنبال شغلی برای خود باشد و به گربه اش گفت که می خواهد به دنبال سرنوشتش برود. گربه از پسر خواست یک کیسه و یک جفت چکمه به او بدهد تا بتواند کمکش کند و بهتر زندگی کند. پسر وسایل را برای گربه آماده کرد و گربه راهی شد، او در راه خرگوشی را شکار کرده و آن را تقدیم پادشاه کرد و گفت این هدیه را اربابم مارکوییس کاراباس برای شما فرستاده است. او چندین روز حیواناتی را شکار می کرد و آن ها را به پادشاه می داد تا این که پادشاه تصمیم می گرفت ارباب این گربه را ببیند و این آغاز ماجراهای کتاب است و …
کتاب گربه ی چکمه پوش