1. خانه
  2. /
  3. کتاب سه بز و یک غول

کتاب سه بز و یک غول

پیشنهاد ویژه
3.4 از 1 رأی

کتاب سه بز و یک غول

قصه های قاصدک
Three Billy Goats Gruff
٪20
24000
19200
معرفی کتاب سه بز و یک غول
در گذشته های دور سه بز زندگی می کردند که به باهوشی و شجاعت شهره بودند. آنها تصمیم گرفتند که به دنبال یک چمنزار پر از علف بگردند. آنقدر رفتند تا به یک رودخانه ی پر آب رسیدند. آنها باید از آن می گذشتند تا به مرتع آن طرف رود برسند. اولین بز یک پل کمی آن طرف تر دید و به برادرانش نشان داد. بز دوم به آنها گفت که زیر آن پل یک غول زندگی می کند به همین خاطر گذشتن از آنجا سخت و خطرناک است. بز سوم به برادرانش گفت ما سه بز شجاع هستیم و نباید از غول بترسیم؛ آنها به طرف پل راه افتادند بز اول با شجاعت جستی زد و روی پل پرید؛ اما پل تکان تکان خورد و لرزید؛ غول بزرگ که زیر پل خواب بود بیدار شد و فریاد زد چه کسی است که روی پل من راه می رود؟ و آنقدر دندان هایش را محکم روی هم فشرد که صدایش به گوش بز اول که روی پل بود رسید. بز با ترس گفت من بز اول هستم و کوچکترین بز می خواهم به چمنزار بروم و آنقدر علف بخورم تا چاق و چله بشوم . غول فریاد زد ولی تو دیگر نیستی الان می خورمت و …
درباره افسانه شعبان نژاد
درباره افسانه شعبان نژاد
مي‌گويند اول ارديبهشت ماهِ سال چهل و دو در شهداد وقتي كه بلبل‌هاي خرمايي شاد از هواي بهاري، ‌لابه‌لاي شاخه‌هاي نخل اين سو و آن‌سو مي‌پريدند و آواز مي‌خواندند، صداي گريه‌هاي نازك و كشدار نوزادي كه هشتمين عضو از خانواده‌ي شعبان‌نژاد بود، به نرمي با صداي بلبل‌ها در هم آميخت. صدايش با نسيم ملايمي كه از كوير مي‌آمد و برگ‌هاي نارنج و پرتقال باغ را نوازش مي‌كرد، همراه شد.
آن نوزاد من بودم. نامم را افسانه گذاشتند و ناخودآگاه روحم را به شعر و قصه و افسانه پيوند زدند. اينگونه بخشي از آسمان آبي مال من شد. آسماني كه در خواب و بيداري به آن سفر كرده‌ام و سفر مي‌كنم.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب سه بز و یک غول" ثبت می‌کند