یک بازیگر با عطش بازیگری، میخواهد هرچه زودتر بیاید روی صحنه ولی نمیتواند منتظر همراه بماند، مخصوصا معطل آنهایی که عطششان کمتر است. پس به دنبال تکگویی میگردد. که خودش باشد و خودش و بازی کند. برای نویسنده اما فرق میکند. تکگویی سهل و ممتنع است. میتوان هر خودگویی یا خاطره شخصی را بر کاغذ آورد و نام تکگویی بر آن گذاشت و این یعنی آسانترین کار. از آن طرف نمایشنامهنویسان حرفهای کمتر تک گویی مینویسند، چون میدانند یکی از سختترین نوشتنهاست. این که بهانهای برای حرفزدن شخصیت پیدا کنند؛ که چرا اینجا ایستاده و چرا الان حرف میزند و اصلا چرا رو به ما حرف میزند… و هزار پرسش دیگر که نمایشنامهنویس پیش از آغاز نگارش تکگویی از خود میپرسد.
کتاب تکگویی های مرگ