باد ما را خواهد برد با نماهایی طولانی از خودرویی آغاز می شود که در
جاده ای مارپیچ در نواحی روستایی ایران می راند. به عبارت دیگر، با سکانسی آغاز می شود که هر کسی که با کارهای کیارستمی آشنا باشد، بلافاصله آن را به عنوان یکی از نماهای معمول آثار او به جا خواهد آورد: زندگی و دیگر هیچ بارها و بارها به چنین سکانس هایی برمی گردد، و با سکانسی درخشان از همین جنس به پایان می رسد؛ سکانس هایی مشابه این در طعم گیلاس می بینیم؛ زیر درختان زیتون با نمایی طولانی از شخصیت های اصلی اش پایان می یابد که در مسیری مارپیچ از کشتزاری می گذرند؛
قهرمان خانه دوست کجاست؟ در چند موقعیت مسیرید پیچ و وا پیچ نظیر این زمی پیماید، سکانس آغازین باد ما را خواهد ابرداد مسحور کننده است و به واسطه حال و هوای بفهمی نفهمی
خل و چل وارش، کمی خنده دار. البته خودرویی که می بینیم، در زمان اکرانش، این پیشینه و سرگذشت سینمایی را به همراه خود روی پرده می آورد. بدین اعتبار، رگه ای از وقوف به نفس یا حتی امحای نفس (-self effacing) در این نماهای آغازین حضور دارد. به نظر می آید کیارستمی در این جا نه فقط به کارهای قبلی اش بلکه شاید به خودش نیز ارجاع می کند، و به چهره تا آن زمان وجهه و آوازه بین المللی یافته موسوم به «کیارستمی»