عکسی از خانواده به دستم رسید که پدر و مادرم و همه خواهرها و برادرم در آن بودند. حس میکردم پدر و مادرم پیر شدهاند و خواهرها و برادرم خیلی بزرگ. برای آن عکس در ذهنم داستان درست میکردم. برای چندمین بار به عکس خیره میشدم و خاطرات روستا برایم زنده می شد. با خودم فکر میکردم حالا هر کدام از خواهرهایم دارند چه کار میکنند؟ برادرم چه کار میکند؟ پدر و مادرم در چه حالی هستند؟
(برگرفته از متن ناشر)
سلام. عرض تبریک خدمت علی آقای حضرتی عزیز بابت چاپ کتاب"سافر".
چاپ کتاب"سافر"را خدمت هم اسارتی عزیز جناب حاج علی آقای حضرتی تبریک عرض مینمایم.