کتاب «اثر لوسیفر» اثر فیلیپ زیمباردو، متنی درمورد مکانیسمهای روانشناختی است که میتواند افراد عادی را به ارتکاب اعمال شیطانی خارقالعاده سوق دهد. این کتاب که در سال 2007 منتشر شد، بهشدت تحت تأثیر آزمایش معروف زندان استنفورد (SPE) زیمباردو است. آزمایش زندان استنفورد مطالعهای است که در سال 1971 انجام شد و در آن به دانشجویان نقشهایی بهعنوان نگهبان یا زندانی در یک زندان شبیهسازیشده داده شد. این آزمایش که قرار بود دو هفته طول بکشد، فقط پس از شش روز بهدلیل رفتار افراطی و توهینآمیز «نگهبانان» و ناراحتی شدید عاطفی که از طرف «زندانیان» تجربه کردند، خاتمه یافت. زیمباردو از این آزمایش برای نشاندادن اینکه چگونه موقعیت افراد و نقشهای تعیینشده میتوانند منجر به فردیتزدایی، انسانزدایی و درنهایت رفتار غیراخلاقی شود، استفاده میکند. به عقیدۀ نویسنده، ما اغلب اعمال شیطانی را به ماهیت ذاتی افراد نسبت میدهیم (عوامل انتسابی)، درحالیکه این زمینه موقعیتی است که نقش مهمتری در شکلدادن به رفتار ایفا میکند. او مفاهیم روانشناختی مختلفی مانند همنوایی، اطاعت از اقتدار و تأثیر تماشاگر را مورد بحث قرار میدهد و از مطالعات روانشناسان دیگری مانند استنلی میلگرام و سولومون اش، برای اثبات نظریۀ خود استفاده میکند. این کتاب همچنین به مفهوم «ابتذال شر» میپردازد؛ اصطلاحی که توسط نظریهپرداز سیاسی، هانا آرنت ابداع شده است. زیمباردو استدلال میکند که اعمال شیطانی اغلب توسط افراد عادی انجام میشود که با هنجارها و انتظارات محیط خود مطابقت دارند، نه توسط افراد ذاتا شرور. در فصول پایانی، زیمباردو تمرکز خود را به مفهوم قهرمانی معطوف میکند. به عقیدۀ وی همانطورکه زمینه موقعیتی و مکانی میتواند افراد را به ارتکاب اعمال شیطانی سوق دهد، میتواند اعمال قهرمانانه را نیز القا کند. او داستان افرادی را برجسته میکند که دربرابر فشارهای موقعیتی منفی مقاومت کرده و قهرمانانه عمل کردهاند؛ مانند جو داربی، افشاگر سوءاستفادههای زندان ابوغریب.
کتاب اثر لوسیفر