اسمش را چه بگذاریم؟ - افسردگی؟ او دائما احساس پستی، اضطراب، شک و تردید بیپایان به خود میکند، اما نسبت به دیگران نیز به شدت قضاوتگر است. او احساسات خود را به خوبی در محل کار و با دوستان پنهان می کند. تلاشهای او طاقت طاقت فرسا هستند و او را از ایجاد روابط عمیق باز می دارند. این نمی تواند عادی باشد. اما اگر او تا این حد ناامید است، چرا همیشه میتواند به غذای خیابانی مورد علاقهاش، کیک برنجی تند و تیز تتئوکبوکی، تمایل پیدا کند؟ آیا زندگی فقط همین است؟
بک با ضبط دیالوگ های خود با روانپزشکش در یک دوره 12 هفته ای، شروع به تفکیک حلقه های بازخورد، واکنش های تند و رفتارهای مضری می کند که او را در چرخه ای از خود آزاری محبوس می کند.
اولین خودبازبینی ام چه زمانی شروع شد؟ ایمیل هایم را زیر و رو می کردم که به ایمیلی برخوردم مربوط به ده سال پیش. می گویند وقتی بیش از حد آسیب ببینیم به جای درمان زخم هایمان سعی می کنیم آن ها را فراموش کنیم. این اتفاق برای من هم افتاده بود، چون یادم نمی آمد در این ایمیل چه چیزی را توصیف کرده بودم. از زمان تولد مبتلا به اگزما بودم. در آن زمان اگزما مانند حالا رایج نبود. بنابراین دکترها تشخیص اشتباه می دادند و آن را یک خارش گذرا تلقی می کردند. سال ها طول کشید تا توانستند تشخیص درست دهند. چروک های کنار بازو و پاهایم و همچنین دور چشمانم معمولا در اثر خشکی قرمز بود. هرازگاهی همکلاسی هایم من را مسخره می کردند و می گفتند: «چرا پوستت این شکلیه؟ حال آدم رو بهم می زنی.» حول و حوش کلاس پنجم بودم که در فعالیت های ورزشی هیچ کس دلش نمی خواست با من هم گروه شود. آن زمان بود که فهمیدم چقدر از وجودم خجالت می کشم. من یک دختر زشت و چندش آور بودم؛ شبیه یک زن پیر که خودش را از نظرها پنهان می کرد. در دبیرستان من و دوستانم عضو یک گروه آنلاین بودیم. یک بار اعضای اصلی گروه که آن ها را نمی شناختم، بحثشان را به من اختصاص داده بودند و تحقیرم می کردند. تک تک جمله هایشان را به یاد ندارم اما حرف هایی شبیه این بود که: «صورتش نشون نمیده اما اندامش چاقه.» یا «بیشتر باید خودت رو بشوری، مخصوصا آرنج هات رو، چون سیاه و حال به هم زن شدن.» و از این قبیل حرف ها. از این که این گونه ظاهرم را قضاوت می کردند کارد به استخوانم رسیده بود. آن دوران از حافظه خودآگاهم پاک شد، اما از آنجا که عادت دارم هرشب آرنج هایم را بسابم و در طول روز هزاران بار در آینه به خودم نگاه کنم تا ببینم چیزی روی صورتم نباشد، نشان می دهد که خاطراتم در ضمیر ناخودآگاهم جا مانده است. همیشه نگرانم که در نظر دیگران چگونه به چشم می آیم. این خودبازبینی من را تا حدی رسانده است که صدای خودم را ضبط می کنم تا ببینم چگونه حرف زده ام. هیچ چیز بیشتر از این من را نمی ترساند که بفهمم وقتی رنج می کشم، کسی مسخره ام کند.
من خودم دقیقا همین نشر دانش آفرینو از فروشگاه با همین مترجم گرفتم اما بجای ۱۵۰تا صفحه ۱۳۸تا داره😂
کدوم نشر بهتره؟
سلام عزیزم من از نشر دانش آفرین خوندم و پارسال بود فکر کنم که تهییه کردم از نوع ترجمه و کیفیت کتاب راضی بودم.
سلام کدوم نشر بهتره؟
برای برادر نوجوانم خریدم، ولی قبلش خودم شروع کردم به خوندن که مطمئن شم به دردش میخوره. مکالمات به حدی بی سر و ته و مبهم بودند که خودم هم رهاش کردم، چه برسه به یک نوجوان که اصلااا جذبش نمیشه. تعجب کردم از این همه فیدبک مثبت که توی سایتهای مختلف دیده بودم. به ریویوها هم نمیشه اعتماد کرد 🤦🏻♀️ ضمنا من چاپ اصلی نشر مون رو گرفتم.
خیلی خوشم نیومد به نظرم حوصله سربر و بی سر و ته بود
دوسش نداشتم ، شخصیتش واسم قابل درک نبود ، زود خوندمش که تموم شه فقط
من عاشقش شدم😚 انگار ک خودم رفتم پیش روانپزشک و دارم باهاش صحبت میکنم خیلی خوبههههه>>>>>
چه نشری خوندی؟
خسته کننده بود برام و خانم بک سهی بشدت رو مخ/: بزور خوندمش که فقط تموم بشه کتابش هیچ جذابیتی نداشت
کتاب و به انگلیسی خونده بودم بعضی جاهاشو درست نفهمیدم. خوشحالم که ترجمه شد. از نشر مون خوندم. سانسور هم نشده اصلأ.
دیروز به دستم رسید. یه شبه خوندمش عالی عالی. یه کتاب خوب دیگه از نشر مون.
سلام ترجمه نشر مون بهتره یا نشر دانش آفرین؟
هر دو خوب و معتبرن. من مون رو خوندم.
مرسی پس مون رو میخرم.
سلام وقت بخیر ببخشید کتاب اول ۱۵۰ صفحه هست کتاب دوم ۱۳۶ چرا متفاوته موندم کدوم انتخاب کنم
بهخاطر فونت و حروفچینیه. هیچکدوم از دو نسخه حذفیات ندارن.
کتاب خودیاری از نشر مون زیاد دارم. نمیدونستم این کتابم چاپ کردن. گذاشتمش تو لیست
اولین چاپش مال نشر دانش آفرین بوده من پارسال خوندم.
یک کتاب کم حجم ولی پر از درس زندگی😍عالیه ممنون از نشردانشآفرین برای کتابای قشنگش😍
شما از اینجا خریدید؟ سایتش مطمعنه؟ به دست میرسه؟
ممنون از نظر مثبتتون. و سوال خانم نینا برای من خیلی عجیب بود اصلا حیران موندم😐😐