رمان «به کتابفروشی هیونام دونگ خوشآمدید»، روایتی است از رها کردن، فروریختن و سپس آجربهآجر بنا کردن یک شخصیت و زندگی جدید. خانم «هوانگ یوروم»، نویسندهی کرهای در اولین رمان خود یکی از دغدغههای مهم انسان را مورد بررسی قرار داده است. در این اثر، فردی دچار تحول بنیادین میشود که نهتنها در فقر و تنگنا نیست، بلکه هم از نظر موقعیت اجتماعی و اقتصادی و هم از نظر وضعیت خانوادگی و زناشویی در شرایط ایدهآلی است. یونگ جو، زن قهرمان داستان پس از گذراندن یک زندگی بهظاهر عالی و مرفه، احساس خلأ شدیدی میکند و به تمام داشتههای قبل پشتپا میزند. از کار پردرآمدش استعفا میدهد و زندگی مشترکش را نیز به متارکه میکشاند. این راه دردناک مسیری پرپیچوخم است که درنهایت، به یک مغازهی کوچک کتابفروشی ختم میشود. زن تنهای داستان، حالا از تمام دنیا یک کتابفروشی متروک و کوچک دارد که شاید آرزوی تمام زندگیاش بوده است. از این مرحله است که زندگی یونگ جو کمی روشن میشود؛ ابرهای سیاهی که تمام طول عمر در ورای تجملات ظاهری ذهن و قلبش را پر کرده حالا بهواسطهی پرتوهای حقیقت درونی کمکم روشن میشود. زن قهرمان داستان در تنهایی و سکوت کتابفروشی جذب گمشدهی همیشگیاش، یعنی کتاب میشود و رفتهرفته با چندوچون مغازهداری و کتابفروشی خو میگیرد. درنهایت، میشود همانی که باید بشود و نویسنده با روایتی جذاب جواب صبر و استقامت قهرمانش را میدهد. جهان یونگ جو پر میشود از نویسندگان و خوانندگانی که برای او مانند یک خانوادهی قدیمی هستند. دیگر این کتابخانه نه یک محل متروک و غمزده که مأمنی برای تمام ارواح شیفته و دلبستگان کتاب، فرهنگ و داستان میشود.
رمان «به کتابفروشی هیونام دونگ خوشآمدید»، کتابی است در مدح کتاب و داستان. نویسنده با این بهانه سراغ دغدغهی بزرگی میرود و آن خو کردن انسانها به چیزی است که به آن تعلق ندارند. پیچوتاب قهرمان در این داستان همان هزینههایی است که افراد باید پرداخت کنند تا از پیلهای که به دور خود بافتهاند رها شوند و روح و جانشان را پرواز دهند.
مطالعهی این رمان برای افرادی که شیفتهی رمان «کتابخانهی نیمهشب» هستند، افرادی که از شرایط اکنون خود راضی نیستند و شیفتگان داستان و کتاب میتواند لذتبخش باشد.
کتاب به کتابفروشی هیونام دونگ خوش آمدید