آگوستینا: جای تو نشسته بود اون روز. تا دیدم فوری شناختم. اشک توی چشمهام جمع شده بود و دستهام میلرزید. میبایست اون جمله رو بهش میگفتم. با حیرت بهم نگاه کرد. معلوم بود که به تناسب ذوقی که داشت، میتونست درد رو از توی چشمهای آدم بیرون بکشه و تبدیلش کنه به کلمات. برای اولین بار بود که میخواستم به کسی که از خودم بزرگتر بود، یه جملهی هولناک بگم النا، بالاخره گفتم، گفتم «ازت متنفرم آقا.» و دویدم به طرف خونه. یه سال گریه کردم. تا شد نوزده سالم یه سال از این خیابون رد نشدم؛ اما میدونستم که داره دنبالم میگرده. عشق همیشه از همین جا شروع میشه، النا؛ معشوقه رهاش میکنه، ولی اون دنبالش میگرده. این جوری باید مردها رو به دام انداخت. ما زنها خطرناکیم، النا.
(برگرفته از متن ناشر)
احمد آرام، متولد 1330، داستاننویس و نمایشنامهنویس ایرانی و مدرس تئاتر و سینما. در سال 1348 اولین داستانش در مجلهی فردوسی چاپ شد. در سال 1357 به استخدام ادارهی فرهنگ و هنر درآمد. سپس کار را رها کرد و برای تحصیل سینما به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به عنوان کارشناس آمار در دانشگاه علوم پزشکی مشغول به کار و نهایتا نیز از همین دانشگاه بازنشسته شد. او فارغالتحصیل دورهی کارشناسی بازیگری- کارگردانی از دانشگاه آزاد و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری است. آرام طی دورهی اشتغالش در دانشگاه علوم پزشکی، به عنوان مدرس تئاتر و ادبیات نمایشی نیز در آنجا به صورت فوق برنامه تدریس کرده است. او هماکنون ساکن شیراز است و در تعدادی از مدرسههای هنری، بازیگری و فیلمنامهنویسی تدریس میکند و در عین حال به نوشتن نیز میپردازد.
جوایز و افتخارات: لوحتقدیر از نخستین دورهی جایزهی ادبی یلدا (۱۳۸۰)، رتبههی سوم در بخش داستانکوتاه هفتمین دورهی جایزهی ادبی اصفهان (۱۳۸۸) و بهترین مجموعهداستان در سومین دورهی جشن فرهنگ فارس برای مجموعه داستان غریبه در بخار نمک.
آرام در داستانهایش با بهكارگیری روایتی وهمآلود، آمیختن رویا و واقعیت و عناصری از فرهنگ مناطق بومی جنوب ایران صداها و تصاویر تازهای خلق کرده است.
گزیدهی کتابشناسی: غریبه در بخار نمک (مجموعه داستان- نیمنگاه، 1380)؛ مردهای که حالش خوب است (رمان- افق، 1383)؛ آنها چه کسانی بودند؟! (مجموعه داستان- افق، 1387)؛ همین حالا داشتم چیزی میگفتم (مجموعه داستان- چشمه، 1389)؛ این یارو، آنتیگونه (نمایشنامه- نوح نبی، 1389)؛ به چشمهای هم خیره شده بودیم (مجموعه داستان- کتابسرای تندیس، 1390)؛ حلزونهای پسر (رمان- افق، 1393)؛ بیدار نشدن در ساعت نمیدانم چند (مجموعه داستان- نیماژ، 1395) و باغ استخوانهای نمور (رمان- نیماژ، 1396)