مرتضی کربلایی لو متولد ۱۳۵۶ در تبریز است. وی در ۱۳۸۸ مقام اول جایزه ادبی اصفهان را با رمان مفید آقا کسب کرد. در سال ۱۳۸۹ با مجموعه داستان روباه و لحظههای عربی نامزد جایزه روزی روزگاری شد و در سال ۱۳۸۹ با رمان نوشیدن مه در باغ نارنج نامزد جایزه منتقدان مطبوعات شد. رمان جمجمه ات را قرض بده برادر برای وی نامزدی در جایزه قلم زرین را به همراه داشت و قاراچوبان رمان دیگری از وی هست که در جایزه ادبی هفت اقلیم در سال ۱۳۹۰ تقدیر شدهاست. وی تا کنون بیش از ۱۵ عنوان کتاب در حوزه رمان و مجموعه داستان و ۱۶ مقاله علمی در حوزه فلسفه نوشتهاست.
محسن کیفش را گوشه ای گذاشته بود و بی اختیار دور خودش می چرخید و در و دیوار را با دقت نگاه می کرد. باورش نمی شد آدم در عرض نیم ساعت این همه فرق بکند. از آن پایین از بین آدم های معمولی و ساختمان های کهنه کنده شود و میان زمین و آسمان بیاید. به هر حال حالا توی یک آپارتمان چهارصدمتری دوبلکس بر بالای برجی سفید بود. شگفت زده بود. تماشای یک زن برهنه بر فراز این ارتفاع. گفت: آه! هیچ وقت فکر نمی کردم آینده ام این شکلی بشه. بعد چشم هایش را بست. گفت: می شنوی؟ هیچ صدایی این بالا نمی آد.
راستش من تا حالا ندیدم شراکتی رو که دووم بیاره. هیچ وقت هم نفهمیدم چرا.
پرسید: کی میتونه آدم رو از تنهایی در بیاره؟ محسن دستهایش را توی جیبش کرد و از شهلا یک قدم فاصله گرفت. بوی عرق آمیخته به کرم مشامش را می آزرد. گفت: من یه دوستی داشتم که می گفت آدم همیشه تنهاست، مثل وقتی که تو شکم مادرشه.