مر جنب را به امر یزدانش پس نه مهجور کرد قرآنش/ پس زانوی حیرتش بنشاند لایمسّه چو بر دو دستش خواند / مقری زاهدی از پی یک دانگ همچو قمری دو مغزه دارد بانگ / قول بازی شنو هم از باری که حجابست صنعت قاری / مرد عارف سخن ز حق شنود لاجرم ز اشتیاق کم غنود / با خیال لطیف گوید راز شکن و پیچ ورقه در آواز / در دل نفس نه نه بر رخ خال که جمالت نشان دهد از حال / طبع قوّال را زبون باشد عشق را مطرب از درون باشد / هرچه آواز و نقش آوازه ست خانه شان از برون دروازه ست / هیچ معنیستی اگر در بانگ بلبلی بنده نیستی به دو دانگ / عدّتی دان در این سرای مجاز چشم را رنگ و گوش را آواز
چرا تحقیق دربارهی حدیقه سنایی رو نمیذارین😐
سلام کی میارید❓
سلام چرا حدیقه سنایی رو موجود نمیکنید