چند لحظه بعد قصری زمردین
در مقابلشان پدیدار می شود
دخترها در مقابل قصر می ایستند
بانویی با لباس سفید بلند که سیمایی
مهربان دارد و لبخندی ملیح در ایوان
قصر ظاهر میشود. دخترها سلام
می دهند و بانو با مهربانی جواب
سلامشان را می دهد
شیخ سیاری کلمه عجیبی در میان
گفتگوها به گوشش میخورد
دخترها هنگامی که میخواهند
سلام دهند بانو را " قلب " صدا
میکنند. شیخ در فکر فرو رفته است
یعنی آن بانوی محترم و زیبا
قلب ستاره بانو است
چه قلب زیبایی دارد
کتاب عشق الست