«دریدا در متن» کتابی نزدیک به هزار صفحه، نوشته عبدالکریم رشیدیان است. هدف نویسنده از نگارش این کتاب معرفی دریدایی تا حد ممکن نزدیکتر به خود او به خواننده است. نویسنده در «دریدا در متن» معتقد است که دریدا را نه در جزمهای منتسب به او، بلکه در متن بحثها و توضیحاتش بهتر میتوان شناخت. در این متنها همچنین میتوان با جوانبی از سرگذشت شخصی دریدا، روایتهای او از زندگی خودش که بیان نوعی بیمأوایی و حاشیهنشینی تاریخی، فرهنگی، دینی و حتی زبانی است و جایگاه غیرعادی او را در فرهنگ فرانسوی و اروپایی بازتاب میدهد، آشنا شد. عبدالکریم رشیدیان در کتاب «دریدا در متن» میکوشد دریدای منتقد فیلسوفان بزرگ، دریدای نظریهپرداز، دریدای بهکاربرنده نظریههایش در زمینههای مختلف، دریدای مدافع جایگاه فلسفه در آموزش (البته با درک خاص او از فلسفه و جایگاه آن)، دریدای کنشگر اجتماعی، و سرانجام دریدایی را که بیش از پیش به مسائل ملموس و مبرم جهان ما میپردازد، البته با استناد به متنهای خود او، بازتاب دهد.
در بخشی از متن کتاب آمده است: دریدا در بخش اول مقاله خود، که نوعی تمهید برای ورود به بخش دوم و بررسی مشخص دیدگاه روسه است، بعضی نکات را مطرح میکند. مثلا اینکه از نظر روسه در امر ادبی زبان و معنا یکی است و صورت متعلق به محتوای اثر است، و به تعبیر گایتان پیکون برای هنر مدرن اثر نه بیان بلکه آفرینش است. از اینرو تخیّل در ایجاد این یگانگی، نقشی تعیینکننده دارد. تخیل قدرت میانجیگری یا سنتز میان معنا و لفظ، ریشه مشترک عام و خاص و نیز ریشه مشترک همه جفتهای دیگری که بدین شکل جدا شدهاند. منشأ تاریک این شاکلههای ساختاری و این الفت میان صورت و محتوا است که اثر و دستیابی به وحدت اثر را ممکن میسازد.
درباره "ژاک دریدا" فیلسوف فرانسوی، میتوان گفت که وی در حوزه فلسفه غرب، پساساختارگرایی، هرمنوتیک، نشانهشناسی و واسازی، مقالات و متون متعددی تولید کرده است. دریدا این باور ساختارگرایان را که معنا در ذات متن است، رد میکند. او نمیپذیرد که واژگان حامل و بارور معنایند، بلکه بر آن است که واژگان تنها به واژگان دیگر اشاره دارند. معنا وابسته به داننده است و نه متن، و زمانی بروز مییابد که مفسر با متن به گفتگو درآید.
کتاب دریدا در متن