1. خانه
  2. /
  3. کتاب حسنی و قصه هایش

کتاب حسنی و قصه هایش

3 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.8 از 1 رأی

کتاب حسنی و قصه هایش

(مجموعه 10 جلدی برای دبستانی ها)
Hasani
انتشارات: قدیانی
٪15
170000
144500
پیشنهاد ویژه
4 از 1 رأی

کتاب حسنی و قصه هایش

(مجموعه ی 10 قصه برای دبستانی ها)
Hasani
انتشارات: قدیانی
٪20
125000
100000
پیشنهاد ویژه
3.9 از 1 رأی

مجموعه کتاب های حسنی و قصه هایش (10جلدی)

مجموعه کتاب آویزدار
Hasani
انتشارات: قدیانی
٪20
350000
280000
درباره فروزنده خداجو
درباره فروزنده خداجو
فروزنده متولد سال 1341 هستم.
از همان کودکی به داستان و داستان نویسی علاقه عجیبی داشتم. یادم هست، در سال‌های اول دبستان یک دفتر جلد نارنجی داشتم که توی آن قصه می‌نوشتم و خودم برای قصه‌هایم نقاشی می‌کشیدم. هر چند که هرگز نقاش نشدم. اما شیفتگی به جهان شگفت انگیز قصه‌ها هیچوقت رهایم نکرد.
در آن سال‌های کودکی، پدرم تنها حامی و مشوق من بود. او با علاقه قصه‌های کوتاه و پر از عیب و ایرادم را می‌خواند و تشویقم می‌کرد. به این ترتیب، نوشتن و خیالپردازی ادامه داشت. فقط در هر سنی سبک و سیاق خاص خودش را پیدا می‌کرد.
سال‌ها بعد، وقتی پانزده ساله شدم، اولین کتابم به نام «همدردها و هم‌زبان‌ها» چاپ شد و پس از آن جهان قصه و قصه نویسی، جزیی جدایی ناپذیر از وجودم شد. بعد از پایان دبیرستان، دو کتابم به نام «خانه چوب کبریتی» و «جوراب پشمی» در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شدند و به دنبال آن در نشریات رشد که تازه شروع به فعالیت کرده بود، مشغول به کار شدم.
در سال‌هایی که در مجلات رشد بودم، یکی از وظایفم کتاب خواندن بود و این وظیفه شیرین و دوست داشتنی با حجم انبوه کتابهایی که در دسترس داشتم، به رشد و علاقه‌ام در داستان نویسی کمک بزرگی کرد که البته این فرصت را مدیون آقای مصطفی رحماندوست هستم. بعد از آن به مجله سروش کودکان رفتم و مدت هشت سال هم در مجله سروش کودکان کار کردم. در تمام مدتی که در مجلات رشد و سروش کودکان کار می‌کردم، کتاب‌های بسیاری را هم به دست چاپ سپردم و حاصل تمام این سال‌ها، چاپ بیش از هشتاد جلد کتاب و تعداد بسیار زیادی مقاله و داستان در مجلات گوناگون است.
قسمت هایی از کتاب حسنی و قصه هایش

حسنی به زحمت چشم هایش را باز کرد. خمیازه ای کشید و گفت: «سلام!» باباجان گفت: «سلام به روی ماهت! حسنی جان... زود برو از سر کوچه یک کیلو پیاز بخر و زود برگرد. خانم جان می خواهد برای ظهر کوفته قلقلی درست کند.» حسنی غرغری کرد و از جا بلند شد و گفت: «اوه... حالا کو تا ظهر!» باباجان به او چشم غره رفت. حسنی هم دیگر حرفی نزد. شال و کلاه کرد و از خانه بیرون دوید. هوا خیلی خوب بود و حسنی فکر کرد که تا ظهر زمان زیادی است. به سرش زد که راه را دور بزند و از کوچه باغی برود. ....

مقالات مرتبط با کتاب حسنی و قصه هایش
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
ادامه مقاله
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»

در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب حسنی و قصه هایش" ثبت می‌کند