نوشتن نمایشنامهی هامونبازها حکایت تودرتویی دارد؛ مثل خود فیلم هامون ساختهی داریوش مهرجویی و در ضمن ادای دینی است به یک فیلم - کالت شگفتانگیز که آشوبی در جان ما جوانان آن سالها نشاند. به گمانم نظیر همین اتفاق برای مانی حقیقی هم افتاده و نتیجهاش شد مستندی عجیب و نامالوف به نام هامونبازها که دیدنش انگیزهای مضاعف به من داد برای نوشتن این نمایشنامه.
پیش از این تصمیم داشتم بر اساس سه فیلم مهم سینمای ایران که بر فرهنگ و منش سینما در این سامان تاثیری ویژه گذاشتند سه نمایشنامه بنویسم: طبیعت سهراب بیجان بر اساس فیلم «طبیعت بیجان» سهراب شهید ثالث و سرنوشت تراژیک فیلمساز خود ویرانگرش، «گوزنای مسعود» بر اساس گوزنهای مسعود کیمیایی و پایان پرحاشیهاش و هامونبازها بر اساس فیلم هامون و مستند هامونبازها. این که چنین تصمیمی در آینده میتواند با نوشتن دو نمایشنامهی جامانده از آن فهرست سهتایی به ثمر برسد به خیلی چیزها بستگی دارد که ابر و باد و مه و خورشید و فلک کمترین آنها هستند.
کتاب هامون بازها