در جهانی که به باور متفکران بزرگ عصر وصف کلی آن سیطرۀ نیهیلیسم و گسترش خداناباوری است، اهل نظر برای رویت و تجربت کورسویی از چراغ معنا و معنویت نمیتوانند و نباید چشم به سپهر سیاست بدوزند. با ظهور عالم جدید، مردمانی که دورۀ تنآساییشان در بستر گرم و نرم سنت به سر آمده است لاجرم بر میآشوبند و خوابشان آشفته میشود. اهل تفکر هم اگر چه نباید به راهی بروند که تودۀ مردم میروند، اما ایشان هم محدودیتهای خودشان را دارند و هنگامی که با تعارضات تاریخی خویش و افق دوران مواجهه پیدا میکنند طرحهای خاص خویش را میافکنند. در این کتاب ضمن بازخوانی انتقادی متون شریعتی، به تحلیل گفتمان وی بهعنوان گفتمانی فراسوی تفکر تئولوژیک و سکولار میپردازیم، تا با آرای این متفکر ایرانی به نحوۀ دیگری از تفکر بیاندیشیم، تفکری که به دام بنیادگرایی نمیافتد و به سکولاریسم و نیز عرفانهای نوظهور تن در نمیدهد. امروزه ایمان به نظامهای تئولوژیک حقیقت در قالب یک نظام فرقهای و اینکه حقیقت فقط در یک نظام حقیقت دیده شود، متزلزل شده است و در سویی دیگر در واقع باور به عقل سکولار هم متزلزل شده است. به نظر میآید ردپای نوعی دیگر از تفکر را میتوان در اندیشههای شلینگ، فیخته، هگل، کانت، کییرکگور، هولدرلین، نیچه و هایدگر نشان داد. «تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار»، تفکری است که تفسیر معنوی از جهان را میپذیرد، ولی به هیچ نظامی از نظامهای حقیقت و به هیچ فرقه و فرقهبازیای و به هیچ سیستمی که حقیقت امر معنوی را در چارچوبی تنگ به اسارت میکشد، تن نمیدهد.
کتاب شریعتی و تفکر معنوی