«کودکانی که توانایی اندیشیدن برای خود و به یاری امکانات خود را دارند و بهعنوان عاملان تغییر میتوانند از راه تأمل مسئولانه خویش تعیین کنند کدام مسیرهای فرهنگی مطلوبشان است تا آنها را بپیمایند و کودکانی که آموختهاند چگونه ارزشیابی انتقادی داشته باشند وقتی با امپریالیسم، سرکوب یا تحمیل روبهرو میشوند، پیامد اعمال خود را درک میکنند.» این جملات از «گرت بیمتیوز» که در حوزهی فلسفه کودکان میاندیشید، شاید ضرورت این رشته برای کودکان را بیان کند. فلسفهورزی گرچه فعلی بالغانه بهنظر میرسد اما در دنیای امروز باید بدانیم که همهی ما انسانها در گروههای سنی مختلف، بینیاز از آن نیستیم.
فلسفه برای کودکان بهعنوان برنامهای هماهنگ برای آموزش، اولینبار در دههی ۱۹۷۰ پا گرفت و از آن زمان تاکنون بحثهای پیرامون آن جدیتر پیگیری شد. فلسفه برای کودکان در دههی ۱۹۷۰ خود را کمابیش همجهت با اصول کلی رویکرد پیشرفتگرا در تعلیم و تربیت تعریف میکرد اما با وجود این در سالهای اخیر توجهها بیشتر بهسوی پرسشهای عملی دربارهی بهبود و ارتقای این برنامه و شیوههایی که میتوان آن را در برنامهی درسی وارد کرد، جلب شده است. فبک به دنبال تغییری بنیادین در تعلیم و تربیت است؛ یعنی چرخش از رویکردی که بر نقش معلم تأکید میکند و مبتنی بر انتقال دانش است.
کتاب حاضر را میتوان مجموعهای از کندوکاوهای فلسفی دانست که متفکران در آن دربارهی معنای فلسفه، کودکی و ادبیات قلم زدهاند.
کتاب پاسخ ها را باد می برد