تعبیر «فلسفه دین» از عناوین مستحدثۀ یکی دو قرن اخیر در فلسفه غرب است. اگرچه که پرداختن به موضوعات و مباحث بنیادین ادیان مثل خدا، روح و معاد بهعنوان فصلهای جداگانه در مباحث الهیات فلسفی همیشه رایج بوده است، ولی آنچه که میتوان آن را حداقل در تاریخ فلسفه اسلامی پدیدۀ بیسابقهای تلقّی کرد رویکرد ابنسینا در مقالۀ دهم الهیات شفا به این مسئله است، یعنی خود موضوع دین را همچون موضوع مستقلی برای بحث فلسفی قرار دادن.
جامعیت طرح ابنسینا به گونهای است که بهطور نمونه از ضرورت عقلی وجوب نماز و ترتیب اوقات آن، وجوب حج و زیارت اماکن مقدسه و مناسک مربوط به آنها و نظامهای اجتماعی و خانوادگی در کنار مباحث اساسی همچون اصل اثبات نبوت که آن را بر اساس مفهوم عدالت اجتماعی و ضرورت همزیستی آدمیان با یکدیگر، تبیین میکند بهگونهای هماهنگ سخن میگوید؛ نکته مهم این است که در همۀ این موارد اگرچه مطابق و منطبق با قضایای دینی اسلامی و بلکه شیعی سخن میگوید ولی سخنان خود را هیچگاه مستند به خطابات شرعی و قضایای دینی ننموده بلکه همواره صورت قضایای پیشینی و ضروری عقلی به آنها میدهد.
در این کتاب مبحث وحی به طور خاص بسط داده شده است و طی آن، به نقّادی اشکالات برخی نویسندگان معاصر، چه در فرهنگ غربی و چه در فضای جامعه ایرانی بعد از انقلاب میپردازد که بعضا تبیین جدیدی از پدیدۀ وحی انبیای عظام ارائه دادهاند تا بدینوسیله راه خروجی برای گریختن از الزامات تفکر وحیانی دستوپا کنند. در این تبیین نقّادانه محور اصلی، شرح دیدگاه قرآن کریم نسبت به پدیدۀ وحی میباشد، و پس از آن در بخش دوم، به تبیین عقلانی پدیدۀ وحی نزد حکمای اسلامی از فارابی تا صدرالمتألهین پرداخته شده است.
کتاب فلسفه دین