کتاب چگونه از گاو نر شیر بدوشیم؟

How to milk a bull?
۳ راهکار عملی برای انجام کارهای ناممکن و دستیابی به دستاوردهای بزرگ
کد کتاب : 138073
شابک : 978-6008124993
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 184
سال انتشار شمسی : 1403
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب چگونه از گاو نر شیر بدوشیم؟ اثر مسعود لعلی

کتاب چگونه از گاو نر شیر بدوشیم؟ اثری است از مسعود لعلی به چاپ انتشارات بهارسبز. این کتاب از ناممکن‌های غیرواقعی سخن به میان می‌آورد، از اموری که محال پنداشته می‌شوند و تصور محال بودنشان از سوی انسان، آن‌ها را در حقیقت غیرقابل‌دسترس می‌کند. مطالبی که در اثر پیش رو گرد آمده‌اند، حاصل پژوهش و آزمایش‌هایی است که محققان، روان‌شناسان و دانشمندان بزرگ پیرامون همین مسئله صورت داده‌اند و بیانگر نتایج حاصل از ماموریت‌های به‌ظاهر غیرممکن است. چگونه از گاو نر شیر بدوشیم بسیاری از باورهای ذهنی شما را به چالش می‌کشاند، از قدرت باورها پرده بر می‌دارد، اعتماد‌به‌نفسی بالا در شما شکل می‌دهد و کمک می‌کند همچون یک قهرمان ترس‌ها را از میان بردارید و چیزهایی را که گمان می‌کردید از شما بسیار دورند به دست بیاورید.

کتاب چگونه از گاو نر شیر بدوشیم؟

مسعود لعلی
مسعود لعلی زادهٔ شهریور۱۳۵۵ در مشهد و کارشناس ارشد رشتهٔ روان‌شناسی بالینی است. وی در زمنیهٔ روان‌شناسی، مهارت‌های زندگی، رشد و به‌سازی درونی و تکنیک‌های موفقیت مطالعه و فعالیت می‌کند و دست به قلم دارد. این نویسنده بالغ بر ۵۰جلد کتاب پُرفروش با تیراژ تقریبی ۲میلیون نسخه منتشر کرده است. به‌گفتهٔ خودش، بنیان‌گذار سبک کتاب‌های قصه‌درمانی و تمثیل‌درمانگری در ایران است و در آثارش بالغ بر ۲هزار داستان و تمثیل الهام‌بخش وجود دارد. مسعود لعل...
دسته بندی های کتاب چگونه از گاو نر شیر بدوشیم؟
قسمت هایی از کتاب چگونه از گاو نر شیر بدوشیم؟ (لذت متن)
سال‌ها قبل و پیش از آنکه پرواز بر فراز اقیانوس اطلس عمومیت یابد، مردی تصمیم گرفت از اروپا به آمریکا سفر کند. او مدت‌ها تلاش کرد و هرچه می‌توانست، پول پس‌انداز کرد و سرانجام موفق شد بلیت یک کشتی را بخرد. در آن زمان، عبور از اقیانوس، دو تا سه هفته طول می‌کشید. او چمدانی خرید و آن را از پنیر و نان تست پر کرد. این تنها کاری بود که می‌توانست بکند. وقتی سوار کشتی شدند، سایر مسافران به رستوران کشتی رفتند تا شام بخورند... مرد بینوا دوست داشت به جمع سایر مسافران بپیوندد و در رستوران غذا بخورد؛ اما آهی در بساط نداشت که با ناله سودا کند. گاه هنگام شب با چشم‌های باز در رختخوابش دراز می‌کشید و در رویای توصیفاتی فرو می‌رفت که سایر مسافران از غذاها می‌کردند. در آخر سفر، کسی به سراغش آمد و گفت: «متوجه شده‌ام که همیشه نان و پنیر می‌خورید. چرا به رستوران نمی‌آیید و با ما غذا نمی‌خورید؟» صورت مرد بینوا از خجالت سرخ شد: «راستش را بخواهید، من فقط آن‌قدر پول داشتم که تنها یک بلیت بخرم. پولی ندارم که با آن برای خوردن غذا به رستوران بیایم.» مرد ابرویی بالا انداخت و گفت:«... شما با خرید بلیت، پول غذا را هم پرداخته‌اید!» وقتی برای اولین بار این داستان را شنیدم، به فکرم رسید که چه مردم بی‌شماری در دنیا، موقعیتی شبیه این مرد ساده‌لوح دارند. آن‌ها متوجه نیستند که پول بسیاری از مواهب زندگی را از قبل پرداخته‌اند.