تا حالا نشده سنگی را از لای گل برداری و برگردانی؟ وقتی برش گرداندی، کرم ها پشتش نمی لولیدند؟ و لابد کپک زده بود. چندشت نشد؟ مسحورش نشدی؟ می خواستم به همین برسم! تو هم مسحور چیزهای چندش آور می شوی. ببین، آنچه از بیرون دیده می شود، صاف و خشک و پاک است. آنچه از بیرون دیده نمی شود، لایهٔ زیرین، لزج و کپک زده است و کرم ها رویش می لولند. زندگی دیگری است، موازی آن زندگی که در ظاهر جریان دارد. اما در هر صورت، کرم ها همان زیر می لولند. اگر وجودشان را باور نکنیم [به نجوا] ما را می جوند.
ففو و دوستانش اولین بار در ۱۹۷۷ در نیویورک به روی صحنه رفت و جایزهٔ اوبی را از آن خود کرد. آن را مهم ترین اثر فورنس و یکی از برجسته ترین آثار نمایشی قرن بیستم می دانند. هر هشت شخصیت این نمایشنامه زنند، با این حال، سایهٔ نامرئی مردان همیشه حضور دارد؛ در قالب دوست، کابوس، نظام حاکم یا خدایان ذهنی. در یک مهمانی زنانه نیز ففو و دوستانش با دنیای مردانهٔ درون و بیرون درگیر می مانند.
کتاب ففو و دوستانش