کتاب قلمرو این عالم

The Kingdom of This World
کد کتاب : 38167
مترجم :
شابک : 978-6005906455
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 176
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1949
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب قلمرو این عالم اثر آله خو کارپانتیه

کتاب "قلمرو این عالم" رمانی از نویسنده کوبایی آلخو کارپنتیر است که در سال 1949 به زبان اسپانیایی مادری او منتشر شد و اولین بار در سال 1957 به انگلیسی ترجمه شد. این اثر داستانی تاریخی است و داستان هائیتی را روایت می کند. قبل، در طول، و پس از انقلاب هائیتی به رهبری توسن لوورتور، همانطور که توسط شخصیت اصلی آن، تی نوئل، که به عنوان رشته اتصال رمان عمل می کند، دیده می شود. آثار کارپنتیه تحت تأثیر تجربه چندفرهنگی و اشتیاق او به هنر و همچنین نویسندگانی مانند میگل د سروانتس قرار گرفته است. این رمان از تمایل نویسنده برای بازیابی ریشه ها و تاریخ دنیای جدید سرچشمه می گیرد.
در سرتاسر رمان، ادراکات مختلفی از واقعیت که به دلیل تفاوت‌های فرهنگی بین شخصیت‌های آن به وجود می‌آیند، مورد تأکید و تقابل قرار می‌گیرند. کارپنتیه ترکیبی شدن، طبیعت، قومیت، تاریخ و سرنوشت، سردرگمی، خشونت و تمایلات جنسی را به سبکی بررسی می‌کند که تاریخ را با داستان ترکیب می‌کند و از تکرار برای تأکید بر ماهیت دوره‌ای وقایع استفاده می‌کند. این رمان تا حد زیادی با توجه به گنجاندن رئالیسم جادویی توسط کارپنتیر مورد استقبال قرار گرفت و پادشاهی این جهان به عنوان اثری مهم در توسعه این ژانر در ادبیات کارائیب و آمریکای لاتین توصیف شده است. اما برخی از جنبه های فنی سبک او از سوی جامعه دانشگاهی نادیده گرفته شده و سازمان روایی رمان مورد انتقاد قرار گرفته است.

کتاب قلمرو این عالم

آله خو کارپانتیه
آله خو کارپانتیه (۱۹۸۰ - ۱۹۰۴) در شهر لوزان سوییس به دنیا آمد. پدرش معماری فرانسوی و مادرش معلم زبان روسی بود. وقتی هشت ساله بود، پدر و مادرش به کوبا رفتند. کارپانتیه در دانشگاه هاوانا مشغول تحصیل معماری شد، اما وقتی پدر و مادرش از هم جدا شدند، تحصیل را کنار گذاشت و وارد کار نقد سیاسی و فرهنگی شد. کارپانتیه انقلابی در رمان «آمریکای لاتین» به پا کرد. او ناتورالیسم را به اوج رساند و خالق رئالیسم جادویی بود. «گام های گمشده»، «نیایش بهار»، «استفاده از روش»، «انفجار در کلیسای جامع»، «شکار انسان»، ...
قسمت هایی از کتاب قلمرو این عالم (لذت متن)
سم در دشت شمالی می خزید، چراگاه ها و طویله ها را تسخیر می کرد. کسی نمی دانست چطور بین علف ها و یونجه ها پیش می رفت، چطور وارد بسته های علوفه می شد، چطور تا آخورها بالا می آمد. واقعیت این بود که گاوهای ماده، گاوهای نر، گوساله ها، اسب ها، گوسفندها، صدتا صدتا تلف می شدند، و تمام منطقه را با تعفن ماندگار مردار می انباشتند. شامگاهان آتش بزرگی برمی افروختند، که دودی کوتاه و آکنده به چربی از آن برمی خاست، و میان تلی از جمجمه های سیاه، دنده های زغال شده، سم های ملتهب از شعله ها می مرد. باتجربه ترین عطارهای ’کاپ‘ با تلاشی بی حاصل دنبال برگ، صمغ یا شیره ای می گشتند که حامل احتمالی بلا بود. حیوان ها همچنان از پا می افتادند، با شکم های باد کرده، میان وزوز مگس های سبز. سقف ها پوشیده از پرنده های بزرگ سیاه بود، با سر بدون پر، که منتظر بودند نوبتشان برسد و پایین بپرند و پوست های بی اندازه کشیده شده را با یک ضربه ی منقار بدرند و گندیدگی های تازه برجا بگذارند. به زودی، هراسان، اطلاع پیدا کردند که سم به خانه ها هم راه یافته. یک روز غروب، ارباب مزرعه ی ’کوک شانت‘، بعد از صرف عصرانه، هنگامی که سرگرم کوک کردن ساعت دیواری بود، بدون هیچ درد و عارضه ی قبلی، ناغافل افتاده بود زمین و ساعت را هم با خود پایین کشیده بود. پیش از آنکه خبر به مزارع مجاور برسد، مالکان دیگری هم در اثر زهر تلف شده بودند، که برای آنکه بهتر بجهد چمباتمه زده در هر جایی به کمین می نشست: در لیوان های روی میز پاتخت، در ظرف سوپ، در شیشه های دوا، در نان، در شراب، در میوه و در نمک. در هر ساعت روز صدای نحس کوبیدن میخ تابوت ها به گوش می رسید.