کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» رمانی نوشته لئوناردو پادورافوئنتس، نویسنده اسپانیایی است. این رمان در سال 2009 نامزد نهایی جایزه کتاب سال در اسپانیا شد. ماجراهای این رمان شامل داستان های فرعی سیاسی پیچیدهای است که ترور لئون تروتسکی را روایت می کنند. تروتسکی، سیاستمدار، روزنامه نگار و فیلسوف مارکسیست دوره استالین است که به دلیل مخالفت ها و انتقادهای تندی که نسبت به استالین، رهبر شوروی، داشت، مجبور به فرار از این کشور شد و سپس در ادامه گریزهای پی در پی به وسیله رامون مرکادر به قتل رسید. نویسنده در این رمان به فرار 11 ساله تروتسکی از دست ماموران استالین و مخفی شدن این شخصیت سیاسی برای در امان ماندن از نقشه های ترور را روایت می کند. اما در نهایت تروتسکی به وسیله قاتلی که در لباس مردی حامی حزب کمونیست ظاهر شده بود، به قتل می رسد.
آن طور که نویسنده در این رمان روایت کرده، استالین خواهان قتل بیرحمانهی تروتسکی بود و راضی نبود که تروتسکی مانند پسرش با مسمومیت کشته شود. از همین رو در 20 اوت 1940، مرکادر با تبری که در پشت سر تروتسکی فرود آورد، او را به قتل رساند. کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» با بازجویی از قاتل تروتسکی آغاز میشود و بعد به داستان مردی به نام ایوان می پردازد که روزهای سوگواری مرگ همسرش را پشت سر می گذارد و در مرور خاطرات خود، یاد روزی می افتد که خاطره ای برای همسرش تعریف کرده و او، ایوان را ترغیب کرده بود تا آن را به شکل داستان بنویسد. ایوان در مرور خاطرات وارد ماجرای تروتسکی و فرار او و همسرش، ناتالیا، از دست مأموران استالین و آوارگی و دربهدریشان و نیز نگرانی آنها برای فرزندشان، سرگئی، که دور از آنها و در شوروی بود، میشود. نویسنده در ادامه داستان به سراغ رامون مرکادر می رود و سال ها پس از مرگ تروتسکی او را مورد بازخواست قرار می دهد. سپس همراه قاتل به شوروی می رود تا کشوری را که استالین ساخته به او نشان دهد و به مرکادر یادآوری کند که قتل تروتسکی اشتباه بوده است.
کتاب مردی که سگ ها را دوست داشت