کتاب «موزیکوفیلیا» با زیرعنوان «داستانهایی دربارۀ موسیقی و مغز» اثر الیور کتابی جذاب و روان دربارۀ تأثیراتی است که موسیقی بر مغز انسان میگذارد. ساکس، متخصص مغز و اعصاب، در این کتاب مجموعهای از مطالعات موردی و حکایتهای شخصی افراد را بیان میکند که در آن این تأثیرات به چشم میآیند. ساکس کتابش را با بحث در مورد توانایی منحصر به فرد موسیقی برای برانگیختن احساسات آغاز میکند. او توضیح میدهد که موسیقی سلولهای بیشتری از مغز ما را نسبت به زبان و کلمات اشغال میکند و نقش اساسی آن را در تجربه ما دارد. هسته اصلی کتاب شامل مطالعات موردی متعددی است که هر کدام روش متفاوتی را نشان میدهند که موسیقی بر افراد تأثیر میگذارد. یکی از قابلتوجهترین داستانها در مورد یک جراح است که پس از اصابت صاعقه به او، به طور ناگهانی اشتیاق سیریناپذیری به موسیقی پیدا میکند، به ویژه به آثار شوپن. این مورد نشان میدهد که چگونه تغییرات چشمگیر در مغز میتواند منجر به تواناییها یا علایق جدید موسیقی شود. ساکس همچنین شرایطی مانند آموزیا را بررسی میکند که در آن افراد توانایی درک موسیقی را به عنوان یک هارمونی از دست میدهند و در عوض آن را همچون یک سر و صدای بی بنیاد میشنوند. برعکس این هم نیز ممکن است، او درباره توهمات موسیقایی صحبت میکند، جایی که مردم موسیقیای را میشنوند که در واقع پخش نمیشود و این اغلب در نتیجه شرایط عصبی خاص آن افراد است. این کتاب همچنین به این موضوع میپردازد که چگونه موسیقی میتواند به عنوان یک محرک قدرتمند برای بازیابی خاطرات، حتی در افرادی با اختلالات شدید حافظه دست و پنجه نرم میکنند، عمل کند. ساکس بیماران مبتلا به آلزایمر را توصیف میکند که میتوانند آهنگهای گذشته خود را به یاد بیاورند و بخوانند، حتی زمانی که دیگر خاطراتی برایشان وجود ندارد. ساکس در نهایت، از کاربردهای درمانی موسیقی سخن میگوید، به ویژه برای افراد مبتلا به بیماری پارکینسون، بیماران سکته مغزی و مبتلایان به اوتیسم. او توضیح میدهد که چگونه موسیقی میتواند به بیماران پارکینسون کمک کند تا حرکت و هماهنگی خود را بازیابند و چگونه میتواند وسیله ارتباطی برای کسانی باشد که توانایی صحبت کردن خود را از دست دادهاند.
کتاب موزیکوفیلیا