بچهها این کتاب خیلیییی شبیه به فهرست مهمانان(لوسی فولی) بود بنظرم فهرست مهمانان قویتر و قشنگتر بود
پیشنهاد نمیکنمش. اواخر کتاب خیلی هول هولکی جمع شد. و انگیزهها واقعا به نظرم کودکانه بود. ا.س.پ.و.ی.ل . . . . . و چیزی که دوست نداشتم، راحتی خیانت بود. یعنی ناراحتی شخص اول داستان از خیانت و عذاب وجدان نبود. ازین بود که اگر شوهرش بفهمه، ازدواجش تموم میشه. هیچ پشیمونی ای نداشت. حتی وقتی اخرش فهمید که شخصی باهاش بوده رو همسرش واسه امتحان اون فرستاده بوده، بازم از خیانت کردن خودش پشیمون نبود، فقط از بی اعتمادی شوهرش ناراحت بود. که خیلی هم بی دلیل شوهرش بهش اعتماد نداشت 😂 سربلند بیرون اومد کاملا 😀
نقدهاتون به کتاب رو قبول دارم ولی در رابطه با خیانت شخصیت اول داستان میخوام توضیحاتی بدم. در خیانت کار بودنش که شکی نیست. شخصیت اول داستان عذاب وجدان داشت و کاملا مشهود بود در نوشته. منتها در فرهنگ غربی منظور از جشن قبل از ازدواج، دقیقا کاری هست که انجام شد توسط شخصیت اول داستان😄. البته (دوباره) طبق فرهنگشون اکثرا آقایون در جشن مجردی خیانت میکنند و برای خانمها خیلی جایز نمیدونند این رو. الان جوی راه افتاده که برابری جنسیتی رو حفظ کنند. از سینماشون هم معلومه که میخوان خانم هارو مختار بر تصمیم هاشون نشون بدن نه صرفا تحت سلطه تفکر جامعه و من این رو تحسین میکنم. نقد بر فرهنگشون پذیرفته هست ولی نقد بر خیانت شخص اول داستان، خیر.