یک جزیره زیبا، وحشی و عجیب… جزیره مرو، نقطهای متروک وسط اقیانوس آرام است و گذشتهای مرموز و سرشار از کشتیهای شکسته، آدمخواری و حتی قتل، مقصدی مناسب برای مسافران ماجراجویی که میخواهند از هر چیزی بگریزند… جز حقیقت. شش مسافر، شش جوان جذاب، سفری دلپذیر را آغاز میکنند با روزهای آفتابی و شبهای سرمستکننده، ولی کمکم میفهمند خیلی از تمدن دور شدهاند و در چنگ جزیره اسیرند. پس وارد مسیری پیچیده و خطرناک میشوند. رازهای بیشمار، یک نفر گم میشود، دیگری میمیرد. بقیه مسافرها از خودشان میپرسند زیر پوست این بهشت زیبا چه امواج سیاهی مخفی شده و حالا چه کسی را با خود خواهد برد.
ریچل هاوکینز نویسنده کتاب افسونگر سابق من، سه گانه پرفروش عاشقانه ماوراء الطبیعه نوجوان است. او اهل دوتان، آلاباما است. او همچنین تحت نام ارین استرلینگ (Erin Sterling) مینویسد.
من فصل اخرش رو واقعا نفهمیدم چی شد کارولاین و تانر و اون زن نو قرمز اصلا کی بود کسی میتونه بهم بگه واقعا ذهنمو درگیر کرده
باید از خود مترجمش بپرسین حتما جوابتونو میده
دقیقا اومدم بنویسم که فصل اخر رو متوجه نشدم که کامنت شما رو دیدم :) زن موقرمز فکر میکنم لاکس بود چون وقتی داشت داستان آشنایی با نیکو رو میگفت، همکارش گفت اون پسره سراغ گارسون موقرمز رو گرفته. ولی اینکه برنامه آینده اش با کارولاین و تانر چیه رو متوجه نشدم.