نقدهای ناظر بر متافیزیک بیتردید از یک جهت صائباند: متافیزیک، هرچند نه به صورت پیوسته، در حکم رشتهی راهنمای سراسر سنت غرب بوده است. مسئله بر سر این است که آیا بهواقع باید از بند آن گریخت؟ و در کل چه نیازی به آن داریم؟ به قراری که در این کتاب شرحش رفته، در بدایت امر، متافیزیکهای پرشماری در کارند. متافیزیکی که منتقد متافیزیک رد یا انکار میکند تنها یک متافیزیک در میان شمار فراوان متافیزیکهای ممکن است و این مهم نیز همواره به نام متافیزیک از گونهی دیگر انجام میشود. … اما این تنوع بیپایان اندیشههای متافیزیکی بیبهره از هستهای مشترک نیست؛ هستهی مشترکی که بی آن سخن گفتن از متافیزیک معنایی ندارد. این کتاب را به این امید نگاشتم تا نشان دهم متافیزیک، در ذاتش، کوشش خودـانتقادگرانهی ذهن انسان است برای فهمیدن کل واقعیت و اسباب عقلانی آن، و سنت اندیشهی غربی بر عهده گرفته است که این کوشش را پاسداری کند.
به هیچ رو از نشر نی انتظار نمیرفت ترجمهای نامطلوب به چاپ برساند؛ پیشنهاد میکنم مقاله دکتر مصطفی ملکیان در تشریح این فاجعه را حتما مطالعه بفرمایید. امیدوارم کتاب با ترجمه دیگری منتشر گردد، ناخوانا و در پاره ای موارد نامفهوم
درود؛ بنده پیشتر درباره ترجمه این کتاب نظری درج کرده بودم که درباره کتاب دیگری بود و به اشتباه در صفحه این کتاب درج شده؛ از این بابت پوزش میخواهم؛ کتاب متافیزیک نوشته ژان گروندن با ترجمه ای بسیار بدیع توسط نشر نی انتشار یافته و باید گفت جای خالی این اثر، آن هم با ترجمه ای خوب و روان همیشه در زبان فارسی احساس میشد؛ بنده نسخه فارسی را نخواندم هنوز چرا که پیشتر نسخه زبان اصری اثر را مطالعه نمودم؛ اما با تطبیق پاره ای از صفحات با متن اصلی میتوان گفت که بهترین از این نمیشد به گروندن فارسی سخن گفتن آموخت... خداقوت به مترجم گرامی و نشر وزین نی. ارادتمند، دکتر محمدرضا جاوید