وقتی صفحات این کتاب را میخوانم، بهیاد گفتگوهای متعددی درباره جامعهشناسی غیراستعماری میافتم که با دوستان، همکاران و دانشجویان داشتهام. طبق معمول، من به افراد زیادی از موسسه خود در دانشگاه کمبریج، از جمله اعضای کارگروه استعمارزدایی از جامعهشناسی مانند دکتر مونیکا مورنو فیگوئروآ، دکتر مانالی دسای، دکتر تیفانی پیج، دکتر الا مکفرسون، دکتر کاترین مدین، دکتر جف مایلی و پروفسور سارا فرانکلین مدیونم.
هر کدام از این محققان به توسعه گفتوگوها پیرامون مستعمرهبودگی [coloniality] و جامعهشناسی و به حفظ یک اجتماع فکری جذاب جهت تبدیل جامعهشناسی به رشتهای انتقادیتر و عادلانهتر کمک کردهاند. البته این اجتماع فکری متشکل از فقط افراد دانشگاهی نبود، بلکه شامل تعداد زیادی از دانشجویان دارای اشتیاق عمیق به تولید دانش انتقادی جامعهشناختی هم بود. از تکتک این دانشجویان و نیز از همه دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد خودم سپاسگزارم که بهیک اندازه درباره جامعهشناسی غیراستعماری به من آموختهاند.
در کمبریج، بنیانگذاران گروه پژوهشی رادیکالیسم سیاه – شامل دکتر تانیشا اسپرات، دکتر راشل سانچز-ریورا، دکتر دافنه مارتچنکو و شارون واکر – هم در الهامبخشی به فهم اندیشه و عمل ضد استعماری فراملی کمک کردند. درک من از پیوندهای فراملی بین جنبشهای ضد نژادپرستی و ضد استعماری در سرتاسر جهان هم زمانی بیشتر شد که با آمدن آنجلا دیویس به کمبریج از لذت همکاری مشترک با او برخوردار بودم.
خارج از موسسه من، افراد مختلفی وجود دارند که به شکلگیری این کتاب کمک کردهاند. چند سال پیش، پروفسور گورمیندر کی بامبرا در کنفرانسی سخنرانی کرد که من درباره «نظریه اجتماعی فراسوی سفیدبودگی» ترتیب دادم. سخنرانی گارمیندر باعث تعمیق علاقه من به نابرابری و شکلگیری کانون در جامعهشناسی گردید و کار او همچنان نقطه مرجعی برای درک من از چرایی نیاز ما به جامعهشناسی غیراستعماری و چیستی این جامعهشناسی است.
در کنار گورمیندر، من بههمراه دکتر سارا سالم، دکتر مگان تینسلی و ساسکیا پاپاداکیس، یکی از اعضای کارگروه تحولات پسا/غیراستعماری انجمن جامعهشناسی بریتانیا هستم. هر یک از این روشنفکران در حال ارتقای مرزهای جامعهشناسی در کار خود هستند و به تقویت روحیه استعمارزدایی در دانشگاههای بریتانیا و بینالمللی کمک کردهاند. یکی از دوستان و همکاران نزدیک من، دکتر ریما ساینی، نیز در حال توسعه بحثهایی درباره مستعمرهنبودگی و اصلاح برنامه درسی در علوم اجتماعی است، و من از او بهخاطر ترغیب گفتگوها و نیز حمایت مداومش سپاسگزارم.
البته روحیه غیراستعماری روحیهای است که سلسلهمراتبها را بهنفع همکاری و گفتگو رد می کند. من آنقدر خوششانس بودم که وقتی در حال تدوین استدلالهای این کتاب بودم، از این روحیه محبت و مهربانی برخوردار بودم. پروفسور جولیان گو وقتی که در هاروارد بود، با مهربانی برایم وقت گذاشت تا با من قهوه بنوشد و به من در مورد اینکه چگونه جامعهشناسی استعماری بسیار فراتر از موضوع «نژاد» است، کمک کرد؛ این موضوع نقطه عطفی برای من در فهم جامعهشناسی غیراستعماری بود.
در همان زمان، گفتگو با پروفسور میشل لامونت به من کمک کرد تا به تعمیق فهم خود از نظریه اجتماعی، جامعهشناسی ارزشدهی و شکلگیری کانون بپردازم. پروفسور راوین کانل نیز در زمان حضور خود در کمبریج، برایم وقت گذاشت تا با من قهوهای بنوشد و نه تنها فهرست بیپایانی از منابع برای پیگیری، بلکه توصیههای صریحی درباره چگونگی نوشتن یک «نقد» کتاب در اختیار من قرار داد؛ در این مورد هم مدیون این کمک او هستم. من همچنین مدیون کمکهای پروفسور لس بک و ساتنام ویردی هستم.
پیش از علاقهام به مستعمرهنبودگی، اساسا یک جامعهشناس نژاد بودم، و لس و ساتنام هر دو به من کمک کردند تا ببینم چگونه بورسیههای پژوهشی مربوط به نژاد در بریتانیا اغلب حول اصول جامعهشناسی ضد امپریالیستی و غیراستعماری شکل میگیرد. من از پیشکسوتانی مانند پروفسور جان سولوموس و درون والاس هم تشکر میکنم که هر دو بسیار مهربان و حمایتگر هستند.
کتاب استعمارزدایی از جامعه شناسی