دودکش کارخانههای صنعتی بر فراز آدوا قد برافراشتهاند و دنیا با فرصتهای جدیدش در جوشوخروش است، ولی زخمهای کهنه مثل گذشتهها دردناکاند.
در مرزهای خونبار آنگلند، لیو دن براک دست و پا میزند تا در میدان نبرد به شهرت و آوازه دست پیدا کند و لشکریان متجاوز استور شبانگاه را شکست دهد. امیدوار است کمکی از کاخ از راه برسد، ولی پسر شاه جیزال، شاهزاده اورسوی سستعنصر، مردی است که در ناامیدکردن دیگران خبره است.
سپیدهدم دوران ماشینهاست، ولی دوران جادو از مردن امتناع میکند. ریکه با کمک زن کوهنشین، ایسرن ای فایل میکوشد کنترل نعمت یا شاید هم لعنتی را به دست بگیرد که «چشم بلند» نام دارد. دیدن صحنههایی از آینده یک چیز است، ولی زیر دستان راهنمای نخستین ساحران که هنوز ریسمانها را میکشد، عوضکردن آینده موضوعی دیگر است…
کتاب اندکی نفرت