کتاب طعم سرد انتقام

Best Served Cold
نخستین قانون کتاب چهارم
کد کتاب : 27404
مترجم :
شابک : 978-6001826016
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 959
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2009
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

واپسین نبرد پادشاهان
Last Argument of Kings
نخستین قانون کتاب سوم
کد کتاب : 27403
مترجم :
شابک : 978-6001823268
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 888
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

تیغ شمشیر
The Blade Itself
نخستین قانون کتاب اول
کد کتاب : 21933
مترجم :
شابک : 978-6001822568
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 815
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب تیغ شمشیر اثر جو ابرکرومبی

"تیغ شمشیر" اولین کتاب از مجموعه ی "نخستین قانون" است که به قلم "جو ابرکرومبی" به نگارش در آمده است.
"لوگن نه انگشتی" ، جنگجوی بدنام و وحشی، سرانجام شانسش ته کشیده است. او با گرفتاری در مخمصه ی دشمنی های بیش از اندازه، در آستانه تبدیل شدن به یک جنگجوی مرده است که چیزی جز ناخوشایندترین ترانه ها ، اجساد دوستان و خوشحالی دشمنان فراوان، پشت سرش باقی نمی گذارد.
سروان "جیزال دن لوتار"، نجیب زاده و افسری دلربا که مجسمه ای از خودخواهی است، تمام هم و غمش سرکیسه کردن رفقا در کارت بازی و پروراندن رویای برنده شدن در مسابقات شمشیربازی در سر بوده است. اما جنگی بزرگ در راه است و آنچه در سرمای استخوان سوز سرزمین های شمالی انتظارشان را می کشد، بسیار خونین تر و متفاوت تر از قوانین مسابقه ی شمشیربازی است.
برای "بازپرس گلوکتا"، شکنجه گر معلول، هیچ چیز خوشایندتر از این نیست که "جیزال دن لوتار" را کت بسته به خانه برگرداند. از طرفی "بازپرس گلوکتا" از همه بیزار است. تمام شکنجه ها و اعترافاتی که تحت نظر او بوده، زمانی برای دوست پیدا کردن برایش باقی نگذاشته است. اکنون آخرین رد به جا مانده از اجساد، می تواند او را درست به قلب فاسد دولت رهنمون شود؛ البته اگر زنده بماند تا بتواند این رد را دنبال کند.
"جو ابرکرومبی" به مجموعه ی خواندنی "تیغ شمشیر"، "بیاز جادوگر" را هم افزوده که قرار است زندگی "لوگن نه انگشتی"،"جیزال دن لوتار" و "بازپرس گلوکتا" را از آنچه هست سخت تر کند.
به این ترتیب در "تیغ شمشیر" به قلم "جو ابرکرومبی" ، توطئه های مرگبار از زمین بر می خیزد ، حساب های قدیمی آماده ی تسویه شدن هستند و مرز بین قهرمان و شرور به قدری باریک و برنده است که خون در می گیرد.

کتاب تیغ شمشیر


ویژگی های کتاب تیغ شمشیر

نامزد جایزه لوکس سال 2007

نامزد جایزه کومپتون کروک سال 2008

نامزد جایزه Tähtifantasia سال 2010

جو ابرکرومبی
جو ابرکرومبی نویسنده انگلیسی ، متولد 31 دسامبر 1974 در لنکستر است.اونویسنده ی رمانهای سه گانه ی نخستین قانون ، و همینطور چند رمان فانتزی دیگر برای نوجوانان ، می باشد.
نکوداشت های کتاب تیغ شمشیر
There is a gritty edge to his world and an awareness of the human cost of violence that is very contemporary.
دنیای نویسنده، وجهی دلاورانه و آگاه از بهای خشونت برای نوع بشر دارد که بسیار مدرن است.
Times Times

Compelling characters, a complex plot, and style to burn.
شخصیت های متقاعدکننده، طرحی پیچیده و سبکی سوزان.
Strange Horizons

Abercrombie has written the finest epic fantasy trilogy in recent memory. He's one writer that no one should miss.
ابرکرومبی بهترین سه گانه فانتزی حماسی را در سال های اخیر نگاشته است. او نویسنده ای است که هیچ کس نباید خواندن آثارش را از دست بدهد.
Junot Diaz

Bold and authentically original.
شجاعانه، معتبر و اصیل.
Jeff VanderMeer

قسمت هایی از کتاب تیغ شمشیر (لذت متن)
نخستین چیزی که حس کرد صدای جریان آب بود که گوش هایش را پر کرده بود. صدای جریان آب، خش خش برگ درختان و صدای جیک جیک یک پرنده. لوگن چشمانش را به اندازه ی شکاف باریکی گشود. نوری محو و درخشان که از میان برگ ها می آمد به چشمانش خورد. آیا این مرگ بود؟ پس چرا بدنش این قدر درد می کرد؟ تمام سمت چپ بدنش از درد می تپید. تلاش کرد نفس عمیق بکشد، اما راه نفسش بسته شده بود. به سرفه افتاد و آب و لجن را تف کرد. غرشی کرد و چرخید و روی دست ها و زانوهایش قرار گرفت. خودش را از رودخانه بیرون کشید. در حالی که میان دندان های قفل شده اش نفس نفس می زد، به پشت روی خزه و لجن و علف های گندیده ی ساحل افتاد. لحظه ای همان جا دراز کشید و به آسمان خاکستری که بالاتر از شاخه های سیاه درختان بود خیره شد. هنگام نفس کشیدن سینه اش خس خس می کرد. با صدایی خسته و ضعیف به خود گفت: « هنوز زنده ام. » با وجود همه ی تلاش هایی که طبیعت، شانکاها، مردم و حیوانات درنده کرده بودند، هنوز زنده بود. خیس و خسته، در حالی که به پشت افتاده بود، شروع به خندیدن کرد. خنده ای بلند و از ته دل. اگر قرار بود لقبی به لوگن نه انگشتی بدهند، لقب « نجات یافته » برازنده اش بود. باد سردی روی ساحل متعفن رودخانه می وزید و خنده ی لوگن آهسته قطع شد. شاید زنده بود، اما زنده ماندن خود مسئله ی دیگری بود. نشست و از شدت درد چهره در هم کشید. با پا خود را به عقب هل داد و به تنه ی نزدیک ترین درخت تکیه زد. خاکی که به بینی، چشمان و گوش هایش چسبیده بود را تکاند. لباس خیسش را کنار زد تا نگاهی به محل آسیب دیده بیندازد.