این کتاب صرفا گلچینی از نقد فیلم جالب نیست. این چیزی بسیار نادرتر و جذاب تر است - تاریخ مستند یک تغییر فکری مهم
مقالاتی فوق العاده روشنفکرانه و در عین حال ضد آکادمیک، که بیش از هر چیز دیگری، فوق العاده شخصی هستند.
اگر سینما دیگر وجود نداشت، فقط نیکلاس ری این احساس را به آدم می دهد که قادر بود دوباره آن را اختراع کند، و بیشتر از آن، می خواست که بکند؛ در حالی که به سهولت می توان جان فورد را یک دریا سالار، رابرت آلدریچ را در وال استریت، آنتونی مان را در خط «اسموک بیلو» یا رائول والش را هنری مورگان جدیدی در زیر آسمان کارائیب تصور کرد، دشوار بتوان قبول کرد که کارگردان به دنبال پناهگاه کاری جز فیلم سازی بکند. این لوگان یا آن تاشلین مثلا، ممکن است در تئاتر یا موزیک هال خوش بدرخشند، یا پرمینجر رمان نویس، بروکز معلم، فولر سیاستمدار، کیوکر نماینده مطبوعاتی- اما نیکلاس ری نه. اگر سینما ناگهان دیگر وجود نمی داشت، اغلب کارگردانان به هیچ وجه چیزی از دست نمی دادند؛ نیکلاس ری می داد. پس از دیدن جانی گیتار یا یاغی بدون هدف آدم ناگزیر احساس می کند چیزی هست که فقط در سینما وجود دارد، چیزی که در رمان یا در تئاتر یا در جایی دیگر هیچی نمی شد و فقط روی پرده به طور خیال انگیزی زیبا می شود. نیکلاس ری در وهله اول ذاتا کارگردان است. که توضیح می دهد، به رغم استعداد ذاتی و صمیمیت آشکارش، فیلمنامه ای که او جدی اش نگیرد سطحی خواهد ماند.
کشتند ... داریوش مهرجویی را هم کشتند ... به قول هوشنگ گلشیری: آنقدر عزا بر سرمان ریخته اند که فرصت زاری نداریم 😔
سلام موجود کنید.